همه چنان محو حسینند که گوییا هیچ کس و هیچ چیز دیگر نیست!زمان متوقف و چشمها به رخ زیبایش دوخته تا کوچکترین حرکتش را در یابند.منظرش را می نگرند که منظورش خداست!!
و او چون حرکت کرد همه به دنبالش. و من بدنبالشان. در این میان ،کسی است که بیشتر از همه می درخشد .
قد و قامتش شبیه حسین است. ادبش غوغا می کند،چنان دلداده و در بند مولاست که در این فضا جز عشق و محبت و رحمت و سلم و تصدیق از او ظهوری ندارد.
گرچه ،آنچنان ابّهت دارد که صلابت امیرالمؤمنین را در خیبر بیاد می آورد.
آه ،او عباس است ،عبوس به دشمن!!
هرچه در او دیدم جمال بود و عشق و ادب،چگونه حامی مولا و در پی اش در حال حرکت.!نه جلو رونده و نه عقب مانده،
«و الازم لکم مارق»!!
وآن دیگری ؟!چه چهره و جمال بی همتایی !جمال یوسف و ملاحتی که یوسف پیامبر از ان بی بهره بود! آری او علی اکبر شبه پیامبر اکرم(ص) می باشد .
راستی آن دیگری کیست؟چه جوان است !!اما چه اقتداری در راه رفتنش می باشد.قاسم بن الحسن ،صدایش کردند!!
و....
این گونه آرام ،در بین آنان بودم و الهی!چه خوشبختم که یاریم کردی تا خویش را به آنان برسانم.
زیر لب زمزمه می کنم و همیشه می گفتم که:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
شکرا،شکرا که اینجایی ام.
سلام به کنیز فاطمه(سلام الله علیها)
من هم خودم را به این کاروان می رسانم اما من می ترسم و یک راه بلد می خواهم . آیا دستم را می گیرند؟ دستگیری هست؟ چون من شرمنده هستم، خجالت می کشم،
می شود با هم برویم؟باید همه با هم برویم باید با تعدادمان دشمن را بتر سانیم.
یا حسین(ع)
الا ای مهربان آمد گدایت
کند با حالتی محزون صدایت
تو خود آگاهی از درد درونم
تو دانی غصه های قلب خونم
جدایم کن که پیش تو بمانم
دگر از معصیت بنما جدایم
در این دنیای پر خوف و خطرناک
به هر راهی تو هستی رهنمایم .
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
با عرض سلام و احترام خدمت سرکار خانم کنیز فاطمه (سلام الله علیه)
می خواستم فردا جواب بدهم ولی ترسیدم نکند دیر بشود
من که هیچ چیز بلد نیستم! چون این راه را بدون سر و مولا نه می توان پیدا کرد و نه طی طریق نمود.
پس من رو سیاه هم مانند (حیران) راه بلد میخواهم. هرچند این را میدانم که آنها کریم و بزرگوارند و به من روسیاه هم توجه خواهند نمود.
مانند حضرت نوح (ع) که در کشتی اش به حیوانات هم پناه داد.
پس با این وصف امید دارم،که مولایم امام حسین (ع) که سلطان عشق اندو و سفینة نجاة(( که حقیقتا کشتی نوح را نیز مولا کشتی بان بود))مرا نیز خواهند پذیرفت (شکرا) ولی به قولی ((او بخشدو من از خجالت چه کنم)) آری این
یک حقیقت است.
نظرات شما عزیزان: