تنها خوراک من فکر بودم. ولی قانع نبودم. هیچ گاه نشد که گلایه کنم. شش ساعت بیشتر نمی خوابیدم. شبها بیدار بودم با ستارگان دوست شده بودم. خواب با شکم خالی بسیار مشکل است. (75) دستگیری نیازمندان: یکی از سخنرانان مذهبی کربلا که از مخالفان مشروطه بود و همه جا علیه آخوند صحبت می کرد، به علت بدهی تصمیم گرفت خانه اش را بفروشد. مشتری خرید خانه را مشروط به امضاء و اجازه آخوند قرار داد. گر چه روی دیدن آخوند را نداشت اما شرمنده و ناچار نزد آخوند رفت و از او خواست تا به این معامله راضی شود. آخوند چند کیسه لیره به او داد و گفت: شما جزو علمایید، من راضی نیستم که در گرفتاری باشید. با این پول، بدهی خود را بدهید و خانه را بفروشید. هر گاه به مشکلی برخوردید نزد من بیایید. واعظ کربلا از رفتار آخوند متنبه گشت و از آن پس، از مریدان او شد.(76) نامه آخوند خراسانی به محمد علی شاه: ... از بدو سلطنت قاجار چه صدمات فوق الطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالک شیعه از حسن کفایت آنان به دست کفار افتاد و قفقاز، شیروانات، بلاد ترکمان و بحر خزر، هرات، افغانستان، بلوچستان، بحرین، مسقط و غالب جزایر خلیج فارس و عراق عرب و ترکستان، تمام از ایران مجزا شد. دو ثلث تمام از ایران رفت و این یک مثلث باقی مانده را هم به انحاء مختلف، زمامش را به دست اجانب دادند. گاهی مبالغ هنگفت قرض کرده و در ممالک کفر خرج نمودند و مملکت شیعه را به رهن کفار دادند. گاهی به دادن امتیازات منحوسه، ثروت شیعیان را به مشرکین سپردند. گاهی خزائین مدفونه ایران را به ثمن بخس (مبلغ ناچیز) به دشمنان دین سپردند. یکصد کرور، بیشتر خزینه سلطنت که از عهد صفویه و نادر شاه و زندیه ذخیره بیت المال مسلمین بود، خرج فواحش فرنگستان شد و آن همه اموال مسلمین را که به یغما می بردند، یک پولش را خرج اصلاح مملکت، سد باب احتیاج رعیت ننمودند. به حدی شیرازه ملک و ملت را گسیختند که اجانب علناً مملکت را مورد تقسیم خود قرار داده. ای منکر دین! ای گمراه؛ پدرت دستور (مشروطه) را صادر کرد. اما از روزی که تو به سلطنت نشستی همه وعده های مشروطه را زیر پا نهادی. شنیدم شخصی از سوی تو به نجف فرستاده شده تا ما را با پول بخرد. و حال اینکه نمی دانی، قیمت سعادت مردم بیشتر از پول توست... تو دشمن دین و خائن به این مملکت هستی. من بزودی به ایران می آیم و اعلان جهاد می کنم.
آخوند خراسانی به تشکیل حکومت معتقد بود اما آن را شدنی نمیدانست
سجاد ایزدهی گفت: در زمان مرحوم آخوند خراسانی حکومت حاکم مستقر و مقتدر بود و توانایی عزل آن توسط فقها و کسانی که به فقها باور داشتند نبود، اما بحث تغییر این رویکرد و مشروط کردن آن فراهم بود.
اندیشه مرحوم آخوند ملامحمدکاظم خراسانی که نقش بسیار مهمی در جریانات مشروطه داشت در چند سال اخیر دوباره در کانون توجه قرار گرفته است. شبهاتی در مورد مرحوم آخوند مطرح می شود که او از اساس تشکیل حکومت اسلامی و حکومت فقیهان را مردود می دانسته است. فازغ از اینکه این شبهه چقدر محل بحث است، سؤال قابل طرح این است که در صدر مشروطه محل نزاع چیست؟ آیا راجع به ولایتفقه نزاع وجود دارد یا نزاع راجع به مشروطه مشروعه و مشروطه موجود بوده است؟
نزاعی که در بحبوحه مشروطه میان شیخ فضلالله، میرزای نائینی و دیگران درباره مشروطه مشروعه وجود داشت بحثِ ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی نیست و مسلم است که فقها در آن دوران قائل به ولایت فقیه بودند. چراکه صاحب جواهر میگوید: «کسی که به ولایت فقیه قائل نباشد، بوی فقه را استشمام نکرده است.» اما این مسئله وجود دارد که در زمان مشروطه شکل آرمانی ولایت فقیه قابل تحقق نیست.
نگاه مرحوم آخوند در مورد مشروطه و اینکه مشروطه نمی تواند مشروعه باشد هم به این نحو است که آخوند خراسانی در نامهای که به یکی از این افراد مینویسد، میگوید: «آخوند کذا مگر مشروطه مشروعه میشود؟». این کلام یعنی این که حکومت مشروطه اصلاً شرعی نیست، زیرا هدف در حکومت مشروطه آن است که ما بخواهیم شاه را تا حدی که مقدور است کنترل کنیم، پس چرا لفظ شرعی در کنار آن گذاشته میشود؟ از این رو هدف مرحوم آخوند، کنترل کردن حکومت است تا به دستورات شرعی نزدیکتر شود.
در آن دوره به لحاظ سازمان روحانیت اصلاً ظرفیت این که حکومتی در یک سطح عالی تشکیل شود، وجود ندارد و ظرفیت آن دوره این است که مقداری حکومت با مشروطه کنترل شود.
برداشتی که مرحوم آخوند از محیط خود دارد کاملاً عقلانی است. بحث مرحوم آخوند این نبود که ولایت فقیه و یا تشکیل حکومت اسلامی را از اساس قبول نداشته باشد، بلکه مرحوم آخوند تحقق این مسئله را شدنی نمی دانست
برداشتی که مرحوم آخوند از محیط خود دارد کاملاً عقلانی است. بحث آخوند خراسانی این نبود که ولایت فقیه و یا تشکیل حکومت اسلامی را از اساس قبول نداشته باشد، بلکه وی تحقق این مسئله را شدنی نمی دانست.
حجت الاسلام سیدسجاد ایزدهی در گفتگویی به بهانه سالروز درگذشت مرحوم آخوند خراسانی گفت: اصولاً اندیشه هر اندیشمندی را باید در ظرف زمانی مشخصی مورد ارزیابی قرار داد و شرایط زمانه، محیط و آن پارادایم حاکم بر زمانه و... را باید در آن اندیشه دخیل دانست. اینگونه نیست که ما در یک زمانی صحبت از اندیشه ای بکنیم در حالی که به بسترهای آن توجه نداشته باشیم. اینکه بخواهیم در مورد اندیشه مرحوم آخوند سخن بگوییم باید ببینیم زندگی و زمانه ایشان و شرایط حاکم بر آن چه بوده تا بتوانیم اندیشه ایشان را احصا کنیم.
وی ادامه داد: فضای حاکم بر مشروطه فضایی است که حاکم قاجار هیچ ناظری ندارد و به هر مقداری که دلش می خواست قانون جعل می کرد و حتی قراردادهایی با کشورهای خارج می بست و پول هایی دریافت می کرد که صرف زندگی شخصی اش می کرد. فضای عمومی جامعه نیازمند بود اما مطالبه گری وجود نداشت.
وی افزود: از طرف دیگر در جنگ های ایران و روس، منطقه های مختلفی از کشور به باد می رود. لذا سوالی که برای مرحوم آخوند وجود دارد این است که ما باید دو نکته را احیا کنیم. نکته اول حفظ کشور اسلامی و حفظ کیان اسلام بود که در معرض خطر بود و هر بار در حال قطعه قطعه شدن هست و بیم از بین رفتن آن می رود. لذا باید این حکومت را حفظ کرد. از حیث داخلی هم عدالت بر کشور حکمفرما نبود و حاکم خودمختار بود و هر آنچه که می خواست انجام می داد.
حجت الاسلام ایزدهی گفت: لذا اینها برای اینکه این مسئله را حل کنند و بتوانند پرسش جامعه را به صورت روزآمد جواب دهند و عملاً جامعه را به سمت صلاح هدایت کنند بحث مشروطه را مطرح می کنند. البته مشروطه حرف تازه ای در جهان نبود و در کشورهای دیگر جواب داده بود و حاکم را مشروط و محدود کرده بودند. این صورت مسئله در جهان اسلام هم اتفاق افتاد و مرحوم آخوند در همین فضا مفاهیمی که در غرب وجود داشت را به عاریت گرفتند و بر فقه شیعه مستند کردند. البته این کار مرحوم آخوند به معنی نظام آرمانی اسلام نبود بلکه نظامی بود که پاسخگوی شرایط زمانه روز و مسئله استبداد داخلی و حفظ کیان اسلامی بود.
وی ادامه داد: منطق مرحوم آخوند در مورد مشروطه و مشروط کردن حاکم و عدم اقامه حکومت دینی و عدم رویکرد حداکثری نسبت به حاکمیت اسلامی را باید مرهون پرسش زمانه دانست، اینکه در آن زمانه امکان تحقق حاکمیت اسلامی بود یا خیر؟ می شد بحث حکومت اسلامی یا ولایت فقیه را مطرح کرد یا خیر؟
حکومت حاکم مستقر و مقتدر بود و توانایی عزل آن توسط فقها و کسانی که به فقها باور داشتند نبود اما بحث تغییر این رویکرد و مشروط کردن آن فراهم بود. لذا مرحوم آخوند در آن زمانه پاسخ به زمانه خودش می دهد و بحث مشروطه را ارائه می کند
وی افزود: بحث این بود که حکومت حاکم مستقر و مقتدر بود و توانایی عزل آن توسط فقها و کسانی که به فقها باور داشتند نبود، اما بحث تغییر این رویکرد و مشروط کردن آن فراهم بود. لذا مرحوم آخوند در آن زمانه پاسخ به زمانه خودش می دهد و بحث مشروطه را ارائه می کند برای اینکه به این پرسش در کشور پاسخ دهد، مشروطه را به رسمیت می شناسد.
حجت الاسلام ایزدهی گفت: لذا اینکه بپرسیم بحث مرحوم آخوند ولایت مطلقه بوده یا مقیده؟ صورت مسئله غلط است. در زمان حاکمیت حاکم جائر که مقتدر و مسلح است و توانایی از بین بردن آن وجود ندارد، از اساس بحث ولایت فقیه به مثابه حاکمیت دینی مطرح نیست تا بتوان در خصوص آن به یک ارزیابی ای دست زد. البته مرحوم آخوند در عبارات خود تعابیری دارند که در آنجا در برخی از اختیارات فقیه و برخی از اختیارات امام معصوم، تشکیک می کنند اما این بحث بحثی است که در فضای حاکمیت سیاسی و استقرار حکومت نیست. اگر سوال مرحوم آخوند همان سوال مرحوم امام در دوران انقلاب بود، سوال فرق می کرد. سوال مرحوم آخوند این نبود و طبیعتاً پاسخش هم این نبود. اگر دو پاسخ مختلف وجود دارد این مسئله تابع دو پرسش متفاوت است. دو مسئله و دو مشکل مختلف در جامعه وجود دارد. اینطور نبوده که نسبت به یک صورت مسئله پاسخ یکسان داده باشند.
وی ادامه داد: اگر ما شرایط زمانه را لحاظ نکنیم، چارچوب های حاکم فکری را لحاظ نکنیم، ضرورت های اجتماعی را لحاظ نکنیم به یک پاسخ مناسب نخواهیم رسید. مرحوم شیخ فضل الله در آغاز مشروطه را می پذیرند اما بعد که می بینند فساد و انحراف هایی در آن رخ داده، طبیعتاً مشروطه را به مشروعه تغییر می دهند و بعد می گویند از اساس این فرایند، به سمت نظام سکولار است.
وی افزود: نکته بعدی این است که وقتی مرحوم آخوند بحث مشروطه را مطرح می کند اینگونه نبود که مشروطه، مشروعه نباشد. حتما نظام باید مشروعه باشد و نظام غیر مشروع را مرحوم آخوند نمی تواند مطرح کند اما مسئله اش این است که نظام مشروطه به عنوان رویکرد حداقلی، اضطراری و مطابق با پرسش زمانه است یا نیست؟
ایزدهی گفت: لذا وقتی مرحوم نائینی تنبیه الامه را می نویسد آن را به مبانی فقهی عرضه می کند یعنی اینطور نیست که مشروطه باشد، اما مشروع نباشد و خلاف مبانی اسلامی باشد. طبیعتاً آن مشروطه هم رویکرد مشروعه داد و مستند به مبانی است اما گونه متفاوتی است.
مرحوم آخوند حفظ نظام اسلامی، بحث عدالت و مطالبه گری را مد نظر قرار می دهد، سوال او این است اما سوال و مسئله مرحوم شیخ فضل الله بحث رویکرد سکولار و تمدن جدید مبتنی بر الحاد است که مرحوم شیخ فضل الله آن را نفی می کند و می گوید این ساختار و این شکل مقدمه شکل گرفتن الحاد و سکولاریسم است و عملاً اگر محقق شود مفاسد آن بیش از فوائدش خواهد بود
وی ادامه داد: مرحوم آخوند حفظ نظام اسلامی، بحث عدالت و مطالبه گری را مدنظر قرار می دهد، سوال او این است اما سوال و مسئله مرحوم شیخ فضل الله بحث رویکرد سکولار و تمدن جدید مبتنی بر الحاد است که مرحوم شیخ فضل الله آن را نفی می کند و می گوید این ساختار و این شکل مقدمه شکل گرفتن الحاد و سکولاریسم است و عملاً اگر محقق شود مفاسد آن بیش از فوائدش خواهد بود. اما مرحوم آخوند مسئله اش متفاوت است. این دو بر اساس دو مسئله و دو چارچوب فکری به موضوع می پردازند.
وی افزود: نکته مهمتر این است که در اجتهاد بحث موضوع شناسی، شناخت زمانه و اقتضائات آن بسیار در فتوا تأثیرگذار است. ممکن است موضوع غلط و به اشتباه دریافت بشود، طبیعتاً حکم هم متفاوت خواهد بود. مسئله مرحوم نائینی و مرحوم آخوند این است که در فضای نجف است و در فضای ایران نیست. دست های پنهانی که می خواست فرایند را به سوی الحاد بکشاند را نمی بیند و آن رویکرد استبدادی حاکم را می بیند. مرحوم شیخ فضل الله بخاطر اینکه در تهران و در مجلس است و با افراد مختلف محشور است می بیند که شعارهای عدالت و آزادی و آرمان خواهی و ... عمدتاً بهانه ای برای انحراف است. لذا مرحوم شیخ فضل الله ناظر به این مسائل مطرح می کنند که موضوع امروز جامعه ما فقط و فقط استبداد نیست. بله استبداد حتما ممنوع است اما آنها می خواهند در سایه مقابله با استبداد بحث الحاد را مطرح کنند و عملاً چه بسا این الحاد خود به خود استبداد بعدی را هم به همراه داشته باشد.
ایزدهی گفت: بحث تفاوت دو نحله شیخ فضل الله و مرحوم آخوند بحث موضوع است که آیا مسئله اول جامعه الحاد است یا استبداد؟ پس از مدتی چون موضوع شناسی شیخ فضل الله واقعی تر و عینی تر بود عملاً آن رویکردی که ایشان پیش بینی می کرد درست در آمد و جامعه ولو اینکه از استبداد به صورت موقت در آمد اما عملاً به استبداد سهمگین تری دچار شد. لذا پس از مدتی مرحوم نائینی از نگارش تنبیه الامه پشیمان شدند و آن را در دجله انداختند و مشهور است که مرحوم آخوند می خواستند به داخل کشور بیایند و به صورت مشکوک از دنیا رفتند. عمده تفاوت این دو بیش از آنکه بحث روش شناسی اجتهاد باشد بر موضوع شناسی اجتهاد است و در این قضیه است که دو تلقی از اینها به وجود می آید.
وی در پاسخ به این سوال که چرا امروز بحث مرحوم آخوند دوباره مطرح شده است؟ گفت: دو تلقی امروز در جامعه وجود دارد. یک تلقی، تلقی روشنفکرانه به فقه و دین است که خاستگاه آن حقوق بشری و آزادی ها و آنچه در نظام های غربی وجود دارد، است که با اصالت انگاشتن آنها برخی از فروعات دینی را هم می توان در کنار آن لحاظ کرد. رویکرد دیگر رویکرد درون دینی نسبت به آزادی ها و عدالت و حاکمیت است که در کنار آنها تجربه بشری هم به رسمیت شناخته می شود و آزادی های مشروع با این نوع نگاه مواجه می شود.
وی افزود: آن نگاه حقوق بشری به دین خود را پشت مرحوم آخوند پنهان می کنند و نوع نگاه مبتنی بر مشروطه مرحوم آخوند را ملاک قرار می دهند و می گویند امروز هم ما باید بر همان اساس رفتار کنیم و چون حرف از خودشان نیست و یک بزرگی را می خواهند که خود را پشت آن پنهان کنند لذا مرحوم آخوند را سپر خود قرار می دهند. حال آنکه حرف مرحوم آخوند برای زمان خودش است یعنی زمانی که امکان تحقق حاکمیت دینی وجود ندارد و زمانی است که مسئله جامعه استبداد حاکم جائر است و زمانی است که حاکمیت نمی تواند از کیان خود دفاع کند و کشور در معرض از بین رفتن است. در آن زمان بحث مرحوم آخوند مطرح می شود اما در زمانی که امکان حکومت اسلامی میسر است و کشور از اقتدار برخوردار است و رویکرد حداکثری به دین امکان دارد، آیا اینجا هم می توان بازگشت به عقب کرد و فرمول مشروطه را مطرح کرد؟ واقع این است که نمی شود این کار را کرد و این یک بازگشت به عقب خواهد بود.
ایزدهی در پایان گفت: مبانی مرحوم آخوند مبانی حداکثری است و نمی تواند حداقلی باشد و متناسب با زمانه و چارچوب های حاکم بر زمانه خودش ارائه شده است نه مبتنی بر زمانه امروز ما و اقتضائات حاکم بر آن.
منبع:مهر
نظرات شما عزیزان: