شیخ عبدالکریم حائری یزدی (وفات 1315 ش)
در ایام عاشورا نیز اقامه عزا می فرمود: و در روز عاشورا با هیئتی خاص پا برهنه و گل به پیشانی و صورت مالیده در دسته های عزاداری شرکت می کرد و به عزاداری می پرداخت.
امتیاز مرحوم حاج شیخ آن بوده که عدم استفاده از بیت المال برای مخارج شخصی الا بقدر الضرورة بوده است.
آن اشخاصی که بیش از سی، چهل الی صد تومان در ماه ندارند اینها مفتخورند؟
حضرت امام خمینی (ره) به مناسبتی در این مورد فرمودند:
آن اشخاصی که هزار میلیونشان، (هزار میلیونشان یک قلم است) هزار میلیونشان در جاهای دیگر است، اینها مفتخور زیاد نیستند؟ ما مفتخوریم؟ مالی که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم مان وقتی که فوت می شوند آقا زاده های آن همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند، ما مفتخوریم؟...(67)
آن مرحوم زمانی که از قصد شوم استعمار مبنی بر کشف حجاب در ایران توسط رضا خان با خبر شد اشاره به رگهای گلوی خود کرده و فرمود: تا پای جان باید ایستاد و من هم می ایستم ناموس است، حجاب است، ضروری دین و قرآن است.
و در این رابطه برای اتمام حجت تلگرافی برای رضا خان فرستاد که در آن آمده بود:
می شنوم اقدام به کارهائی می شود که مخالفت صریح با طریقه جعفریه و قانون اسلام دارد که دیگر خودداری و تحمل برایم مشکل است.(68)
حائری یزدی؛ بنیانگذار سترگ حوزه علمیه قم
تهران- ایرنا- عبدالکریم حائری یزدی مشهور به آیت الله مؤسس از برجستهترین مراجع تقلید بود که آثار و اقدامات فراوانی را در جهت اعتلای اسلام انجام داد و با تاسیس حوزه علمیه قم و تربیت شاگردان برجستهای همچون امام خمینی(ره) به رشد و بارور ساختن علوم دینی یاری رساند.
آیتﷲ شیخ عبدالکریم حائری را با نام مؤسس حوزه علمیه قم میشناسند. رشد و باروری این حوزه، کار آسانی نبود. سیاستهای رضاخانی و استعمار انگلیسی به رشد دینداری مجالی نمیداد اما شیخ عبدالکریم با درایت، سیاست پیشه کرد و حوزه علمیه قم را توسعه بخشید. منش سیاسی شیخ اگرچه مقبول مخالفان حاکمیت نبود اما حوزه علمیه را از تعرض نجات میداد. وی میکوشید تا از مداخله در امور سیاسی پرهیز و سلوک طلبگی پیشه کند تا مبادا به ساحت حوزه لطمهای وارد شود.
حضور نداشتن آیت الله حائری در ماجرای مشروطه یکی از شبهههایی است که به منش سیاسی وی وارد میکنند. شیخ عبدالکریم علت نبودن خود در ماجرای مشروطه را اینگونه عنوان کرده است: من در مسایلی که آگاهی ندارم، به هیچوجه دخالت نمیکنم و از آنجایی که ایران، کشور ضعیفی است و پیوسته تحت فشار و استعمار کشورهای قدرتمندی چون روس و انگلیس است، امکان دارد، سیاستها و خطوط سیاسی که در ایران وجود دارد، از طرف این قدرتهای استعماری ترسیم شده باشد و کسانی که در سیاست دخالت میکنند، امکان دارد، ملعبه دست این قدرتها بوده و ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن بریزند. من اگر در کشور فرانسه، انگلیس و روس بودم، در سیاست دخالت میکردم، چون خطوط سیاسی در آنجا روشن بوده و از جایی دیگر این جریانات تحمیل نمیشود، بنابراین دخالت خود را در سیاست مقدور نمیبینم. گذشته از این، دخالت من در سیاست مستلزم درگیری و خونریزی است و من حاضر نیستم که باعث شوم، خون بیگناهان ریخته شود.
زندگینامه شیخ عبدالکریم حائری
آیتالله شیخ عبدالکریم حائری، فقیه و عالم بزرگ اسلام در ۱۲۷۶ هجری در روستای مهرجرد یزد در خانه مردی پاکدل و پرهیزگار به نام محمد جعفر دیده به جهان گشود. البته درباره سال ولادت و کیفیت تولد وی نکاتی وجود دارد. آقا بزرگ تهرانی در این ارتباط می گوید که او در ۱۲۷۶ هجری به دنیا آمد. آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی از قول پدرشان تردیدی دارند و گفته است، مرحوم پدرم میگفت، سال ولادت من خیلی مشخص نیست. میان ۱۲۷۰ و ۱۲۸۰ هجری به دنیا آمدهام. خود شیخ مرتضی حائری یزدی با قرائن ابراز داشت که به نظر میرسد، پدرم حدود ۱۲۸۰ هجری به دنیا آمده باشد.
روزی یکی از بستگانش به نام محمد جعفر مشهور به میرابوجعفر که خود عالم و در کسوت روحانیت بود، به مهرجرد آمد و در دیدار نخست آثار استعداد و پرتو نبوغی خارقالعاده را در سیمای این کودک مشاهده کرد و این بود که تحصیل عبدالکریم را عهدهدار شد و در همین سفر با رضایت پدر و مادرش، او را به اردکان برد و به مکتب سپرد. عبدالکریم در این شهر ناآشنا چندین سال در رفت و آمد بود. روزها در درس استادان حاضر میشد و شب ها در خانه میرابوجعفر به سر میبرد و گاهی در شبهای جمعه به منظور دیدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پیش میگرفت. عبدالکریم هر چند با درگذشت پدر، مدتی از تحصیل باز ماند اما این فراق از مکتب چندان طول نکشید و دگربار شوق مدرسه و مکتب، قرار از کف اختیار او ربود و عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و این بار راه حوزه علمیه یزد را در پیش گرفت.
یزد در آن زمان حوزه علمی پر رونقی داشت. عبدالکریم وارد دارالعباده این شهر شد و در مدرسه محمدتقی خان سکنی گزید و سالها با شور و اشتیاق فراوان در پای درس استادان بزرگ به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.
هنوز بیش از ۱۸ بهار از عمر عبدالکریم سپری نشده بود که وی راهی عراق شد. عبدالکریم ابتدا چند سالی در حوزه علمیه کربلا در محضر آیتالله فاضل اردکانی بود و پس از آن با راهنمایی استادش به حوزه علمیه سامرا و به محضر میرزای بزرگ شیرازی رفت. میرزای شیرازی در آن زمان مرجع وقت و در صدر حوزه علمیه سامرا بود. وی از آنجا که برای علم و معنویت آیتالله اردکانی احترام بسیاری قایل بود، شیخ عبدالکریم را مورد توجه قرار داد. نقل است که وقتی نامه آیتالله فاضل اردکانی را خواند، رو به عبدالکریم کرد و گفت: من به شما اخلاص پیدا کردم. از همین رو آن طلبه جوان و پر تلاش را در منزل خود جای داد.
آیتالله حائری پس از اینکه به مقام اجتهاد نایل شد، از این دوران به نیکی یاد کرده است، از خانه میرزا خاطراتی را اینگونه نقل میکند: سرداب خانه میرزا هم محل مطالعهام بود و هم محل استراحتم و در ماه مبارک رمضان سحری را نیز در آنجا میخوردم اما برای افطار به خانه میرزا باز نمیگشتم، بلکه به علت گرمای طاقتفرسای هوا، به طرف فرات رفته، آب مفصلی میخوردم و شنا میکردم.
شیخ عبدالکریم ۱۲ سال در حوزه عملیه سامرا به تحصیل علم پرداخت و در سالهایی که در این حوزه حضور داشت از دانش فقهای بزرگی چون آیتالله سید محمد فشارکی و آیتالله نوری که هر یک از ستارههای درخشان آسمان فقاهت به شمار میرفتند، کسب علم و معنویت کرد.
آیتالله حائری پس از رحلت میرزای شیرازی راهی نجف شد اما دریافت که حوزه علمیه کربلا به وجود او نیاز بیشتری دارد. به همین سبب راهی کربلا شد. این حوزه که روزگاری حوزه علمیه معروف و باشکوهی به شمار میرفت، در آن روزها دیگر شکوه و رونق خود را از دست داده بود و هیچ جنب و جوشی در مدرسههای علمیه به چشم نمیخورد. وی به موجب همین اوضاع، این شهر را انتخاب کرد و در همین زمان لقب حائری را برای خود برگزید. آیتالله حائری در این مدت ۲ درس عمده خارج اصول و فقه تدریس میکرد و باقی اوقاتش را در اختیار طلاب علوم دینی قرار میداد و علاوه بر اینها در مقام فردی که آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی مرجع تقلید شیعه احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده بود، پاسخگویی به مسایل دینی مردم را نیز بر عهده گرفت.
آیتالله حائری در اواخر ۱۳۳۲ هجری وقتی ماجراجویی انگلیس در عراق شدت گرفت و دامنه آشوب به کربلا نیز کشیده شد، به دعوت مردم اراک عزم سفر به ایران کرد و تا ۱۳۴۰ هجری که عازم قم شد در کنار مردم این دیار و در خدمت حوزه علمیه اراک بود. در آن زمان امام خمینی (ره) جوانی ۲۰ ساله بودند که با شنیدن آوازه حوزه علمیه اراک از عزیمت به حوزه اصفهان صرف نظر کردند و به اراک رفتند و تا انتقال این حوزه به قم از حوزه دانش و معرفت این مرد بزرگ بهرهها جستند. آیتالله حائری هشت سال در این حوزه بر مسند تدریس تکیه زد.
هر چند حائری هیچگاه خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداد و حتی با ترک حوزه علمیه عراق از آن فاصله گرفته بود، پس از درگذشت سیدمحمدکاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی و میرزا محمد تقی شیرازی در حالی که هنوز در اراک به سر میبرد، شماری از افراد که در تکاپوی انتخاب مرجع تقلید بودند، به او رجوع کردند. پس از هجرت او به قم و افزایش شهرتش، رفته رفته بر مقلدان وی افزوده شد تا اینکه بسیاری از ایرانیان و برخی شیعیان دیگر کشورها از جمله عراق و لبنان از مقلدان وی شدند.
آیتالله حائری پیش از آنکه از طرف اهالی قم به این شهر دعوت شود یک بار در ۱۳۳۲ هجری در عزیمت به مشهد رضوی از قم نیز دیدن کرد و چند شبی را در کنار حرم حضرت فاطمه معصومه(ع) گذراند و اوضاع مدارس دینی را از نزدیک مشاهده کرد. وی مدرسه فیضیه را دیده بود که حجرههای پرغوغای دیروزش اکنون خالی از همهمه محصلان علوم دینی شده و از همه غمناکتر حال و روز طلاب جوانی بود که به علت محروم بودن از استادان چیره دست و نبود نظم با چهرههای افسرده، عمر خود را به بیهودگی میگذرانیدند. گویند وی پس از آنکه از نزدیک اوضاع مدارس علمی این شهر را دید، بسیار ناراحت و افسرده خاطر، قم را ترک گفت و اطرافیانش بارها از او شنیدند که میگفت: چه میشد اگر حوزه علمیه قم سر و سامان میگرفت!
آیتالله حائری در اواخر زمستان ۱۳۴۰ هجری بود که با فرزند بزرگش حاج شیخ مرتضی حائری به همراه آیتالله محمدتقی خوانساری به قصد اجابت دعوت مردم، به طرف قم حرکت کردند و در میان انبوه جمعیت استقبال کننده وارد قم شدند.
تأسیس حوزه علمیه قم چیزی بود که زمزمه آن سدهها پیش از حوزه علمیه نجف شروع شده بود. با اقامت آیتالله حائری در قم، بنیان حوزه عملیه قم نیز نهاده شد و با گامهای بزرگی که برداشت، این حوزه به تدریج رشد کرد و در ردیف بزرگترین حوزههای علمیه جهان تشیع در آمد. اساسیترین گام آیتالله حائری پس از تأسیس حوزه، تعمیر مدارس دینی و تغییر روش آموزشی بود که تحولی بزرگ را در آنها به وجود آورد و دوران نابسامان حوزه علمیه قم که پس از میرزای قمی به وجود آمده بود، پایان گرفت.
ویژگیهای روحی و منش اخلاقی شیخ عبدالکریم حائری
از خصوصیات بارز آیتالله حائری که دیگر خصوصیات اخلاقی دیگر او را تحت الشعاع خویش قرار میداد، زهد، ساده زیستی و زندگی بیآلایش پیش و پس از مرجعیت بود. همواره خدا را شاکر بود که از همان اندک چیزی که در دست دارد میتواند به وضع فقرا رسیدگی کند. روزی یکی از بزرگان، عبای گرانقیمتی را به فرزندش هدیه کرد و آیتالله حائری چون از آن مطلع شد با فرزندش به سخن نشست و با این جمله که فرزندم، این عبا برای تو زیاد است، او را متقاعد ساخت که آن را فروخته با پولش سه عبای متوسط برای خود و ۲ طلبه دیگر تهیه کند. در مقام زهد ایشان، همین بس که امام خمینی (ره) وقتی به یاوه گوییهای پسر رضاخان پاسخ میدهد. با اشاره به زهد آیتالله حائری چنین میفرماید: ما مفت خوریم! ... مایی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ما از دنیا میرود، همان شب آقازادههای ایشان شام ندارند، مفت خوریم! یا آنها که بانکهای خارج را پر کردهاند و باز دست از مملکت بر نمیدارند، مفت خور نیستند!
در جای دیگر امام(ره) در خصوص زندگی زاهدانه استاد معظم خود فرمودند: جناب استاد معظم و فقیه مکرم حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری - که از ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۵ هجری ریاست تامه و مرجعیت کامله قطر شیعه را داشت همه دیدیم که چه سیرهای داشت. با نوکر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روی زمین مینشست.
حاج شیخ، کم حرف بود و با مردم با مهربانی و ملایمت رفتار و در برخورد با طلاب جوان حال و روحیه آنها را مراعات میکرد و همواره چهرهای بشاش و بر متبسم داشت. گاهی در دمادم سحر برای سرکشی و شناخت طلاب پرکار و سحرخیز، راهی مدارس میشد و در رفع مشکلات مالی و رفاهی آنان همواره تلاش میکرد. بارها میشد که به صاحبان مغازههای اطراف حرم مراجعه میکرد و بدهی طلابی را که از آنها جنس نسیه برده بودند، ادا میکرد.
صبر و بردباری یکی دیگر از خصوصیات روحی آیتالله حائری در مقابل مشکلات بود که از وی رادمردی پر استقامت ساخته بود. وی در مقابل حوادث و مسایل سیاسی در اوایل شکلگیری حوزه که مصادف با روی کار آمدن رضاخان و به دنبال آن ماجرای کشف حجاب بود، همواره صبر و بردباری را پیشه خود ساخت و برای حراست از حوزه علمیه نوپا که انهدام آن در صدر توطئه دشمنان دین بود، تلاش بسیاری کرد و همواره میفرمود: من حفظ حوزه علمیه را اهم میدانم.
آیتالله حائری در ماجرای کشف حجاب بارها با رضاخان برخورد کرد. معروف است که پس از ماجرای کشف حجاب و کشتار مسجد گوهرشاد، هیچ گاه حال و روز خوشی نداشت و این اندوه را تا پایان عمر در دل داشت.
شاگردان شیخ عبدالکریم حائری
عالمان بزرگی از حوزه درس حائری سر برآوردند که تنی چند از آنان در عصر خود به مقام مرجعیت رسیدند. میرزاهاشم آملی، محمدعلی اراکی، سیداحمد حسینی زنجانی، امام خمینی(ره)، سیداحمد خوانساری، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدمحمد داماد، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، سیدکاظم شریعتمداری، سیدصدرالدین صدر، سیدکاظم گلپایگانی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، ملاعلی معصومی همدانی، سیدشهابالدین نجفی مرعشی و میر سیدعلی یثربی همدانی از جمله شاگردان او بودند.
آثار شیخ عبدالکریم حائری
مهمترین اثر وی، درر الفوائد است که دُرَرُ الاصول هم نامیده شده است. این اثر از یک طرف ریشه در مبانی اصولی فشارکی دارد و همچنین از آرای مهم آخوند خراسانی در قلمرو اصول فقه برآمده است. حائری، بنابر اظهار خود در تألیف جلد اول کتاب از فشارکی و در جلد دوم آن از آخوند خراسانی استفاده کرده است. برخی از شاگردان حائری از جمله میرزا محمود آشتیانی، میرزا محمد ثقفی، محمدعلی اراکی و سیدمحمدرضا گلپایگانی بر دررالفوائد حاشیه نوشتهاند که برخی از آنها به چاپ رسیده است.
وی به سبب اشتغالات فراوان در دوره اقامتش در قم، کمتر به تألیف پرداخت. با این حال، آثار ارزشمندی از او برجای مانده است که میتوان آنها را پنج نوع دانست:
آثار تالیفی: از وی پنج اثر تالیفی باقی مانده است که عبارتند از: دُرَرُالفوائد، النکاح، الرضاع، المواریث و الصلوة.
حواشی بر کتاب های فقهی: مانند حاشیه بر عروة الوثقی اثر سیدمحمدکاظم یزدی و حاشیه بر اَنیسُ التجّار اثر ملامهدی نراقی.
نگاشتن تقریرات درس استادان: از این نمونه فقط از تقریرات درس اصول فقه سید محمد فشارکی یاد شده است.
تقریرات درس های خود: این تقریرات را شاگردانش تدوین کردهاند؛ مانند رساله الاجتهاد و التقلید، کتاب البیع و کتاب التجارة، هر سه به قلم محمدعلی اراکی و تقریرات درسهای او به قلم سید محمدرضا گلپایگانی و میرزا محمود آشتیانی.
رسالههای عملیه و فتاوا: مانند ذخیرةالمعاد، مَجمع الاحکام، مَجمع المسائل، مُنتخب الرسائل، وسیلةالنجاة و مناسک حج که به صورت مستقل هستند.
درگذشت شیخ عبدالکریم حائری
آیتالله حائری پس از عمری تلاش و تحمل رنج و مشقت در ۸۴ سالگی در ۱۷ ذیقعده ۱۳۵۵ هجری (۱۳۱۵ خورشیدی) به دیار ابدی شتافت و در جوار مرقد مقدس حضرت معصومه(ع) به خاک سپرده شد.
نظرات شما عزیزان: