*✿* آیینه رسول خاتم *✿*

ویژه نامه ولادت با سعادت حضرت علی اکبر(ع)


 

حماسه از چشم‏ های تو آغاز می‏شود
در روزی داغ و خون ‏آلود.


رشادت یعنی «تو»؛ وقتی که در رکاب پدر،
تار و پود حادثه را شمشیر زدی.


امروز می‏آیی؛ عَلَم عشق بر دوشت،
با نشانه‏ ای از آن سوی آسمان و زمین
با خنده‏ های نخستینت، شکفتن آغاز می‏کند.


در وجودت تکه‏ای از بهشت جا مانده است؛
آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب می‏تراود.


روشنای چهره‏ات با اُفق‏ های دور و درخشان نسبت دارد.
ریشه ‏ات از مقدم ترین رودخانه آب می‏خورد.


نخل‏ها، پیش قامتت کوچک می‏نمایند،
ای بزرگِ دوست داشتنی!


نامت از دهان زمین نمی‏افتد.آزادگی، دوست دیرینه تو، خورشید،
همبازی کودکی‏ات و عشق، همسفره همیشگی توست.


قبایل عرب از گندم زار شجاعت تو نان می‏خورند.
پرندگان، چشم بر قانون رهایی‏ات دوخته‏ اند.



می‏آیی و پنجه در پنجه کوه می‏افکنی و فرو می‏ریزی‏اش.می‏آیی
و از جای گام‏های سپیدت، درختانی از آینه قد می‏کشند.


بر اسب که می‏نشینی، بارانی از ستاره باریدن می‏گیرد.مهتاب،
امواج نگاه توست که بر دامن آسمان می‏ریزد.

تو علی اکبری؛
علوی سیرت و محمّدی صورت.

آئینت جوانمردیست.

صدایت، لرزه بر اندام آنان می‏اندازد
که نفس‏های شیعه را بریده بریده می‏خواهند.


در آغوش باران زاده شده‏ ای
و از سینه بهار، شیر نوشیده‏ ای.


از عشیره گل سرخی و از تبار آفتاب.
کوهستان‏ها، هوای پاک نفس‏هایت را به عاریت گرفته ‏اند.


شاعرانه‏ ترین واژه‏ها،
شعر بلند حماسه ‏ات را سرودن نمی‏توانند.
محرم در محرم تصویر تابناک توست
که بر صفحه خونرنگ عاشورا می‏درخشد.


لب‏های ترک خورده‏ ات،
سال‏هاست فرات را سر در گریبان نگه داشته است.


صفحات آن ظهر سرخ را که ورق می‏زنم،
ردّ نگاه‏های پر هیبت توست که بر جا میخکوبم می‏کند.
تو اردیبهشت فصل ‏های جهانی.


خاکستری‏ترین روزها را
خورشید کلامت به تپش وا می‏دارد.


امروز می‏آیی و ما فانوس‏های عاشقی در دست،
میلاد خجسته‏ات را نور می‏پاشیم.


می‏آیی و چکاوکان روشنی،
روز آمدنت را به ترانه می‏نشینند
و رودهای زمین، بهار آمدنت را آواز می‏خوانند.