چه بسیار حوادث و رویدادهائی که امام راجع به آنها سخن گفته و بعداً واقع شده اند و چه جریاناتی که امام درباره آنها صحبت فرموده و همانگونه شده اند که امام فرموده بود. چنانکه بطور مکرر پیرامون حکومت و سلطنت عباسیان سخن گفته است پیش از آنکه آنها قدرت را به دست بگیرند.
از متن کتاب :
روزی امام (علیه السـلام) به شـعیب بن میثم با کنایه و اشاره از نزدیک شـدن مرگ و اجل او سـخن گفت و فرمود:
ای شـعیب! چقـدر زیباست که وقتی مردی می میرد ما خاندان را دوسـت بـدارد و از دشـمن ما دوری جویـد.
شـعیب پاسـخ داد: به خـدا سوگند می دانم که اگر کسـی چنین باشد در بهترین حال مرده است.
امام فرمود: ای شـعیب! در حق خود نیکی کن و با خویشاوندانت ارتباط داشـته باش و با دوستان و برادرانت رفت و آمد کن .
ثروتی نینـدوز به این بهانه که برای روز مبادا و اهل و عیالت ذخیره می کنی . چون آنکه آنان را آفریـده روزی ایشان را هم خواهد داد.
شعیب می گوید: «در دل خویش گفتم امام از مرگ من خبر می دهد». و اتفاقًا شعیب یک ماه بعد درگذشت .
روزی امـام به اسـحاق بن عمـار صـیرفی که از اصـحاب مورد وثوقش بود فرمود که او در مـاه ربیع خواهـد مرد.
توضـیح جریان آنکه اسحاق به امام عرض کرد که سرمایه ما پراکنده و در دست این و آن است و بیم از آن دارم که اگر اتفـاقی بیفتـد سـرمایه مـا از دست برود. فرمود: برای مـاه ربیع همه سـرمایه و ثروت خود را گرد بیـاور!
همانگونه که امام خبر داده بود اسـحاق در ماه ربیع درگـذشت .
یـک سال پیش از آنکه معلی بن خنیس به دسـت داود بن علی عباسـی کشـته شود امام همه جریانات را اطلاع داده بود…
نظرات شما عزیزان: