ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

حفظ زبان و اصلاح آن

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

حفظ زبان و اصلاح آن

حفظ زبان و اصلاح آن

شریف رضی می‌گوید: این فرمایش حضرت علی (علیه السلام) از مطالب شگفت انگیز و پر ارزش است و بر این مبناست که عاقل، زبانش را در سخن گفتن رها نمی‌سازد، مگر بعد از مشورت و فکر و سنجش؛ ولی حرف‌ها و سخنانی که

حفظ زبان و اصلاح آن

برگرفته از درس‌های اخلاق آیت‌الله مکارم شیرازی
تحریر:سیدمحمد عبدالله زاده
 
امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «لِسَانُ العَاقِلِ وَرَاءَ قَلبِهِ وَ قَلبُ الأَحمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ؛ زبان عاقل در پشت قلب او قرار دارد و قلب احمق پشت زبان اوست». (1)
شریف رضی می‌گوید: این فرمایش حضرت علی (علیه السلام) از مطالب شگفت انگیز و پر ارزش است و بر این مبناست که عاقل، زبانش را در سخن گفتن رها نمی‌سازد، مگر بعد از مشورت و فکر و سنجش؛ ولی حرف‌ها و سخنانی که از زبان فرد احمق بیرون می‌آید، قبل از مراجعه به فکر و دقت و اندیشه و مشورت است. بنابراین، گویا زبان عاقل تابع و پشت قلب اوست و قلب احمق تابع زبانش می‌باشد.
یکی از معانی قلب، عقل است که در قرآن هم مکرر به کار رفته است: «(لَهُم قُلُوبُ لَایَفقَهُونَ بِهَا)؛ عقل دارند، ولی به کار نمی‌اندازند.» (2) و این که به عقل، قلب گفته شده، به این دلیل است که بین روح و جسم انسان ارتباطی عمیقی است و ارتباط روح و جسم رابطه تدبیر و تدبر است؛ به این معنا که روح در جسم تدبیر دارد و در آن تصرف می‌کند و اوّلین جایی که اثر این پیوند ظاهر می‌شود، در قلب است، یعنی آثار پدیده‌های روحی قبل از هر چیز، در قلب انسان ظاهر می‌شود؛ مثلاً انسان اگر روحاً خوشحال باشد، قلب انبساط پیدا می‌کند؛ روحاً ناراحت باشد، می‌گوید، قلبم گرفته است؛ وحشت می‌کند، قلب به ضربان می‌افتد؛ عصبانی می‌شود، قلب به هیجان می‌آید. شاید به همین دلیل باشد که قلب مظهر روح انسان شمرده شده است.
حدیث می‌فرماید: عاقل اوّل فکر می‌کند و بعد زبانش را به کار می‌اندازد؛ امّا آدم احمق بعد از سخن گفتن فکر می‌کند و آنچه گفتم درست بود یا نه!
وقتی از انسان‌های بزرگ سؤال می‌شود، بعد از فکر کردن جواب می‌دهند؛ امّا آدم‌های سطحی و کم خرد، قبل از فکر و تأمّل هر چه به نظرشان آمده، مطرح می‌کنند.
همین روایت به لفظ دیگری در حکمت 41 آمده است: «قَلبُ الأحمَقِ فی فَمِهِ وَ لِسَانُ العَاقِلِ فی قَلبِهِ؛ قلب احمق در دهان او و زبان عاقل در قلب اوست».
مناسب است که بحث مشروحی داشته باشیم درباره اهمیّت زبان و اصلاح گفته‌ها و صادرات آن:
زبان از اعضای بسیار شگفت انگیز بدن انسان است که وظایف سنگینی در غذا خوردن فرد، سخن گفتن، انتقال فرهنگ و تمدن و سایر موارد بر عهده دارد. زبان در بلع غذا کمکی مؤثر است و در جویدن غذا هم نقش مهمی دارد و مرتباً لقمه غذا را به زیر دندان‌ها می‌دهد؛ امّا این کار را به قدری ماهرانه انجام می‌دهد که خود را از ضربات دندان دور نگه می‌دارد و بعد از خوردن غذا فضای دهان و دندان‌ها را تمیز می‌کند.
از این کارها مهم‌تر، مسأله سخن گفتن است که این کار به کمک حرکات سریع، منظم و پی در پی زبان در جهات ششگانه انجام می‌گیرد. زبان مهم‌ترین کلید دانش و فرهنگ و عقیده و اخلاق است؛ لذا اصلاح آن، اساس و سرچشمه‌ی همه‌ی اصلاحات اخلاقی و انحراف آن سبب انواع انحرافات عقیدتی و اخلاقی است براستی زبان ترجمان دل و نماینده‌ی عقل و کلید شخصیّت انسان است. آنچه بر صفحه‌ی روح انسان نقش می‌بندد، قبل از هر چیز بر صفحه‌ی زبان و در لابه‌لای صادرات و گفته‌های زبان ظاهر می‌شود؛ حتی زبان مظهر سلامت یا عدم سلامت شخص است. اطبای قدیم سلامت و عدم سلامت مزاج انسان را از طریق مشاهده‌ی زبان او کشف می‌کردند و با نگاه به زبان، بسیاری از نکات پزشکی را درباره‌ی سلامتی یا بیماری افراد به دست می‌آوردند.
در مورد مسائل اخلاقی فرد نیز گفته‌ها و صادرات زبان تابلویی است که گویای فضایل یا مفاسد اخلاقی شخص است. به همین دلیل است که علمای اخلاق اهمیّت خاصّی در جهت اصلاح زبان قائل هستند.
امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «تَکَلَّمُوا تُعرَفُوا فَإِنَّ المَرءَ مَخبُوءٌ تَحتَ لِسَانِهِ؛ سخن بگویید تا شناخته شوید؛ چرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است». (3) این حدیث گویای آن است که گفته‌های زبان معرّف اوست و شخص را در زمینه‌های علمی، اخلاقی و فرهنگی معرفی می‌کند.
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لَایَستَقِیمُ اِیمانُ عَبدٍ حَتّی یَستَقِیمَ قَلبُهُ، وَ لاَیَستَقِیمُ قَلبُهُ حَتّی یَستَقِیمَ لَسانُهُ؛ ایمان بنده‌ای درست نمی‌شود، مگر این که قلبش درست شود و قلبش درست نمی‌شود، مگر این که زبان او راست و مستقیم شود». (4)
همچنین آن حضرت فرمود: «خداوند متعال به انسان‌ها می‌گوید:‌‌ای فرزند آدم! اگر زبانت خواست تو را به حرام وادار کند، من دو لب را برای جلوگیری از آن در اختیار تو قرار دادم. در چنان حالتی لب فرو بند و سخن مگو». (5)

آدمی مخفی است در زیر زبان *** این زبان پرده است بر درگاه جان
چونک بادی پرده را در هم کشید *** سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
کاندر آن خانه گهر یا گندم است *** گنج زر یا جمله مار و کژدم است
یا در او گنج است و ماری بر کران *** زانک نبود گنج زر بی پاسبان
بی تأمّل او سخن گفتی چنان *** کز پس پانصد تأمّل دیگران (6)

امام علی (علیه السلام) درباره نعمت زبان می‌فرماید: «مَا الاِنسانُ لَولَا اللِّسان اِلَّا صُورَةُ مُمَثَّلَةُ اَو بَهِیمَةُ مُهمَلَةُ؛ اگر زبان نبود انسان چه بود؟! چیزی جز یک مجسمه یا حیوان رها شده‌ی در بیابان». (7)
یعنی آنچه انسان را از حیوان متمایز می‌کند، همین نعمت زبان و گفتار است. همچنین فرمود: «اَلجَمالُ فی اللِّسانِ؛ تمام زیبایی‌های انسان در زبان است». (8)
تمام آنچه گفته شد، بر این نکته استوار است که زبان دارای دو بُعد مثبت و منفی است و باید در موارد ضروری و مفید از آن بهره برداری کرد و به هیچ وجه آن را افسار گسیخته رها ننمود.
امیرمؤمنان، امام علی (علیه السلام) در حدیثی سخن را بهترین عبادت و زشت‌ترین معصیت می‌داند و می‌فرماید: «در میان عباداتی که از اعضا و جوارح انسان سر می‌زند، عبادتی نزد خداوند کم زحمت‌تر و کم مؤثرتر و در عین حال گرانبهاتر از سخن وجود ندارد؛ البته در صورتی که کلام برای رضای خدا و به قصد بیان رحمت و گسترش نعمت‌های او باشد... و هیچ گناهی نزد خداوند سنگین‌تر و به کیفر نزدیک‌تر و پیش مردم نکوهیده‌تر و ناراحت کننده‌تر از سخن نیست». (9)
نیز آن حضرت فرمود: «سخن، تا زمانی که آن را نگفته‌ای در اختیار توست امّا همین که از دهانت خارج شد، تو در اختیار آن هستی. بنابراین، زبانت را همچون طلا و نقره‌ات نگه دار؛ زیرا بسیار شده که یک کلمه نعمت بزرگی را از انسان سلب کرده و یا بلا و دردسری برای صاحبش فراهم ساخته است». (10)
باید توجّه داشت همان گونه که نعمت‌های بزرگ خداوند، سرمایه‌های عظیمی هستند، خطرات و آفات آن‌ها نیز به همان اندازه بزرگ است. کوه‌ها هر چه بلندتر باشند، برکات و آثار آن‌ها بیش‌تر است؛ ولی به همان نسبت، سقوط از آن‌ها خطرناک‌تر می‌باشد. همان طور که در کنار کوه‌های بلند، دره‌های عمیق وجود دارد، در کنار نعمت‌های بزرگ هم خطرات بزرگی هست. لذا علمای اخلاق معتقدند همان طور که زبان، نعمت بزرگ خداست، خطرات آن فراوان و طبعاً کنترل زبان بسیار ضروری و دشوار است و به همین دلیل ائمه (علیهم السلام) درباره حفظ و نگهداری زبان از گناه و معصیت به طور جدّی سفارش کرده‌اند؛ چون بسیاری از گناهان و خطاهایی که از انسان سر می‌زند، سبه زبان مربوط می‌شود.
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ِانَّ اَکثَرَ خَطایَا اِبنِ آدَمَ فی لِسانِهِ؛ بیش‌تر اشتباهات انسان در زبان اوست». (11)
همچنین امام علی (علیه السلام) فرمود: «اللِّسَانُ سَبُعٌ إِن خَلِّیَ عَنهُ عَقَرَ؛ زبان درنده‌ای است که اگر رهایش کنی، می‌گزد». (12)
حضرت در این حدیث، زبان را به حیوان درنده‌ای تشبیه کرده که باید دربند و مقید باشد؛ والّا هم صاحبش را به درد سر می‌اندازد و هم دیگران را خواهد درید. در بعضی از روایات آمده است که «اَلمُؤمِنُ مُلجَم؛ مؤمن دهنش لجام دارد». (13) کنایه از این که بجا سخن می‌گوید و سخنی بیهوده به زبان نمی‌راند.
آن حضرت همچنین فرمود: «وَلیَخزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ وَاللهِ مَا أرَی عَبداً یَتَّقی تَقوَی تَنفَعُهُ حَتَّی یَخزُنَ لِسَانَهُ؛ و مرد باید زبانش را حفظ کند؛ زیرا این زبان سرکش، صاحبش را هلاک می‌کند. به خدا سوگند، باور نمی‌کنم بنده‌ای که زبانش را حفظ نکند، تقوایی به دست آورد که به او سود بخشد». (14)
نیز در حکمت 349 فرمود: «وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَیَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ؛ کسی که زیاد سخن می‌گوید، زیاد اشتباه می‌کند و کسی که زیاد اشتباه می‌کند، حیایش کم می‌شود و کسی که حیایش کم شود، پارسایی‌اش اندک می‌گردد و کسی که پارسایی‌اش کم شود، قلبش می‌میرد و کسی که قلبش بمیرد، داخل دوزخ می‌شود».
آفاتی که برای زبان ذکر شده، بسیار زیاد است که فهرست وار بعضی را ذکر می‌کنیم:
1. بدزبانی و دشنام دادن؛
2. مزاح و شوخی‌های رکیک و زشت؛
3. مسخره کردن دیگران؛
4. آشکار کردن اسرار دیگران؛
5. غنا و اشعاری که محتوای باطل دارد؛
6. پرحرفی و حرف‌های نامربوط زدن؛
7. غیبت کردن؛
8. سخن چینی؛
9. مدح و ستایش از کسانی که مستحق آن نیستند؛
10. دروغ گفتن و تهمت زدن؛
11. از خود تعریف کردن؛
12. سرزنش کردن کسی که سزاوار آن نیست؛
13. تبلیغ به باطل و تشویق به ارتکاب گناه و امر به منکر و نهی از معروف؛
14. پخش کردن شایعات بی اساس و اشاعه‌ی فحشاء.
یکی از راه‌های مهم برای دفع خطرات زبان، سکوت است. روایات در این زمینه فراوان است که چند نمونه را ذکر می‌کنیم:
در قرآن کریم، در دو مورد، مسأله سکوت به عنوان یک ارزش مطرح شده است: یک مورد در خصوص داستان حضرت زکریاست که در آیه 10 سوره مریم آمده است و دیگری به داستان حضرت مریم (علیها السلام) مربوط می‌باشد که در سوره مریم، آیات 23 تا 26 آمده است.
امّا روایات: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اِذَا رَأیتُم المُؤمِنَ صَمُوتاً فَادنُوا مِنهُ فَاِنَّهُ یُلقی الحِکمَةَ وَالمُؤمِنُ قَلِیلٌ الکَلامِ کَثیِرُ العَمَلِ وَالمُنافِقُ کَثِیرُ الکَلامِ قَلِیلُ العَمَلِ؛ هنگامی که مؤمن را خاموش ببینید، به او نزدیک شوید که دانش و حکمت به شما القا می‌کند و مؤمن کم‌تر سخن می‌گوید و بسیار عمل می‌کند و منافق بسیار سخن می‌گوید و کم‌تر عمل می‌کند». (15)
امام علی (علیه السلام) فرمود: «اَکثِر صَمتَکَ یَتَوَفَّر فِکرُکَ وَ یَستَنِر قَلبُکَ وَ یَسلَمَ النّاسُ مِن یَدِکَ؛ بسیار خاموشی برگزین تا فکرت زیاد شود و عقلت نورانی گردد، و مردم از دست تو سالم بمانند». (16)
از این روایت استفاده می‌شود که میان سکوت و بارور شدن فکر و اندیشه انسان رابطه وجود دارد. مبنای این ارتباط، آن است که قسمت مهمّی از نیروهای فکری انسان در زیادی سخن و سخنان بیهوده از بین می‌رود و در صورتی که شخص سکوت کند، فکرش را به کار می‌اندازد و از این رهگذر درهای ابواب حکمت به روی او گشوده می‌شود.
همچنین رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مَن صَمَتَ نَجی؛ کسی که سکوت کند، نجات می‌یابد». (17)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «قالَ لُقمانُ لِابنِهِ یا بُنَیَّ اِن کُنتَ زَعَمتَ اَنَّ الکَلامَ مِن فِضَّةٍ فَاِنَّ السُّکُوتَ مِن ذَهَبٍ؛ لقمان به فرزندش گفت: فرزند عزیزم! اگر گمان می‌کنی سخن گفتن از نقره است، بدرستی که سکوت از طلاست». (18)
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مَن سَرَّهُ اَن یَسلَمَ فَلیَلزَمِ الصَّمتَ؛ کسی که می‌خواهد سالم بماند، باید سکوت کند». (19)

پشیمان ز گفتار دیدم بسی *** پشیمان نگشت از خموشی کسی (20)

پرگویی باعث قساوت و سنگدلی است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «کانَ المَسِیحُ یَقُولُ لاَتَکثِر الکَلَامَ فی غَیرِ ذِکرِ اللهِ فَاِنَّ الَّذِینَ یَکثِرُونَ الکلامَ فی غیرِ ذِکرِ اللهِ قَاسِیَةُ قُلُوبُهُم وَلکِن لَا یَعلَمُونَ؛ حضرت مسیح فرمود: جز به ذکر خدا سخن زیاد نگویید؛ چون کسی که در غیر ذکر خدا سخن بسیار بگوید، دل‌هایی پر قساوت دارد، ولی نمی‌داند». (21)
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «اَنَّ الصَّمتَ بَابٌ مِن اَبوابِ الحِکمَةِ، اِنَّ الصَّمتَ یَکسِبُ المَحَبَّةَ اِنَّهُ دَلِیلٌ عَلی کُلِّ خَیرٍ؛ سکوت، دری از درهای دانش است. سکوت محبّت می‌آورد و دلیل و راهنمای همه‌ی خیرات است». (22)
این که می‌فرماید سکوت محبّت می‌آورد به دلیل آن است که بسیاری از دشمنی‌ها و مشکلات از زخم زبان و سخنان نامناسب و بیهوده است و در صورتی که شخص سکوت پیشه کند، به این دشمنی‌ها و مشکلات مبتلا نمی‌شود.
در حدیث آمده است که مردی خدمت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) آمد. حضرت به او فرمود: «آیا تو را به چیزی راهنمایی کنم که خدا به وسیله‌ی آن تو را وارد بهشت می‌سازد؟!» آن مرد عرض کرد: «آری،‌ای رسول خدا!» سپس حضرت او را به انفاق و یاری مظلوم و کمک از طریق مشورت سفارش کرد و در ادامه فرمود: «فَاصمُت لِسَانَکَ اِلَّا مِن خَیرٍ؛ سکوت اختیار کن، جز از نیکی‌ها.» بعد فرمود: «هرگاه یکی از این صفات در تو باشد، تو را به سوی بهشت می‌برد». (23)
امام علی (علیه السلام) فرمود: «اَلصَّمتُ یَکسِیکَ الوِقارَ، وَ یَکفِیکَ مَؤُنَةَ الاِعتِذارِ؛ سکوت لباس وقار به تو می‌پوشاند و مشکل عذرخواهی را از تو برمی‌دارد». (24)
کسی که زیاد سخن می‌گوید، اشتباهات فراوانی مرتکب می‌شود که طبعاً هم از ابهت او کاسته می‌شود و هم او را به عذرخواهی وادار می‌کند.
نکته پایانی این که آنچه در مورد اهمیّت و آثار مثبت سکوت گفته شد، به این معنی نیست که در همه جا سخن گفتن در همه جا مذمت شده و یا سکوت در همه جا پسندیده باشد؛ خوب باشد، بلکه مراد روایات از ستایش سکوت، بازداشتن از پرگویی و سخنان بیهوده است وگرنه در بسیاری از موارد سخن گفتن واجب است؛ مانند امر به معروف و نهی از منکر، تعلیم علوم اسلامی، ارشاد جاهل و مواردی از این دست که تماماً با زبان انجام می‌گیرند و واجب می‌باشند.
از خدا می‌خواهیم ما را هدایت کند تا از زبانمان به نحو نیکو و پسندیده استفاده کنیم!

پی‌نوشت‌ها

1. نهج البلاغه، حکمت 40.
2. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 179.
3. نهج البلاغه، حکمت 392.
4. محجة البیضاء، ج 5، ص 193.
5. مجمع البیان، ج 10، ص 494.
6. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 241.
7. غررالحکم، شماره 9644.
8. بحارالانوار، ج 74، ص 141.
9. مصباح الشریعه، باب 46.
10. نهج البلاغه، حکمت 381.
11. احیاء علوم الدین غزالی، ج 3، ص 108.
12. نهج البلاغه، حکمت 60.
13. بحارالانوار، ج 72، ص 275.
14. نهج البلاغه، خطبه 176.
15. بحارالانوار، ج 75، ص 311.
16. میزان الحکمه، ج 5، ص 436.
17. الحقائق فی محاسن الاخلاق، ص 65.
18. اصول کافی، ج 2، ص 114.
19. محجة البیضاء، ج 5، ص 193.
20. کشکول شیخ بهایی، ج 1، ص 75.
21. اصول کافی، ج 2، ص 114.
22. همان، ص 113.
23. اصول کافی، ج 2، ص 113.
24. غررالحکم، شماره 1827.

منبع مقاله :
عبدالله زاده، سیدمحمد؛ (1394)، گفتار معصومین (ع)، جلد سوم (درس اخلاق حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظله))، قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ دوم

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: دینی
برچسب‌ها: دانستنی هادینی

تاريخ : یک شنبه 16 / 8 / 1399 | 18:41 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.