مقدمه حسيني كه با آوردن نامش، چشمها به دريا و دلها به آتشفشانها مبدل ميشود.حسيني كه ما را با درسهايش به اين زندگي و دنيا آشنا كرد و به ما آموخت تنها هدفمان در دنيا قرب عندالله باشد. حسيني كه خود عاشق بود، اما همه را شيفته خود كرد و چه زيباشباهتي است بين قيام امام حسين (ع) و مهدي موعود (عج) آن منتقم خون حسين (ع).در اين نوشتار، با بررسي احاديثي كه از زبان امام حسين (ع) در مورد اباصالح (ع) روايتشده است، در مييابيم كه در ساية تحقيق و غوطه ور شدن در سخنان و روايات ائمهاطهار خصوصاً سيدالشهدا، ميتوان هر چه بيشتر به حد اعلايي از شناخت، محبت وعشق به ايشان دست يافت، چرا كه روح لطيف انسان هر چه بيشتر تحت تاثير و تأديبپرتو انوار الهي ـ كه همان قرآن و عترت است ـ قرار گيرد، زودتر و بهتر ميتوان به سعادتدنيا و آخرت و كام يابي بزرگ ـ كه همان قرب الهي است ـ دست پيدا كرد.
به نام او كه مظهر عشق و شهادت را در زمين آفريد و ما را با نام حسين عاشقگرداند. حسيني كه در سرزمين كرب و بلا مردانگي خود را به صحنه نمايش گذاشته وفرزند شش ماهه خود را قرباني راه سپيد خوش بختي كرد.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام زمان (عج) از زبان امام حسين ( علیه اسلام )
بخشهاي كم اهميتتر جنگ
گزارش جنگ در بردارنده بخشهايي متعدد است؛ در اين جا اسناد قسمت هايي را كه موضوع طولانيترين نقلها را تشكيل ميدادهاند و نسبتاً شناخته شدهاند، ارائه ميكنيم: توبه حر، جنگيدن او كنار [امام] حسين [ع] و مرگ او58؛ قتل فردي از قبيله كلب و همسرش به خاطر آرمان [امام] حسين [ع] 59؛ مرگ عبدالله بن حوزه بعد از نمازي با [امام] حسين [ع] 60 نافع زخمي، اسير و اعدام شد61؛ برادران روياروي يكديگر ميجنگند62؛عابس، جنگجويي پير اما شجاع با سنگ كشته شد63؛ ياري كه گريخت64 پهلواناني كه در جنگهاي تن به تن به زمين افتادند: مسلم بن عوسجه كه در لشكركشي عليه كفار شركت داشت65، برير، سيد قراء قرآن66، حبيب بن مظاهر67، زهيربن قين68. وقايع بعد از جنگ
بدن [امام] حسين [ع] از زخم و جراحت پوشيده بود69 و گفته شده اسبان ده مرد داوطلب براي وارد كردن اين آخرين بياحترامي بر سبط پيامبر آن را لگدكوب كردند. بعد از عزيمت ابن سعد، جسد بي سر [امام] حسين [ع] با ديگر شهيدان توسط مردان قبيله اسد از روستاي غديريه در محل كشتار دفن شد70 (در حرمي كه بعداً به احترام آنها بنا نهاده شد، ). سر [امام] حسين [ع] به همراه سرهاي ديگر طالبيان ابتدا به كوفه و سپس به دمشق برده شد. وقتي سر در برابر ابن زياد و يزيد نهاده شد، هر كدام به گونهاي متفاوت عمل كردند: ابن زياد به آن اهانت كرده و با شلاق خود تعدادي از دندانهايش را بيرون انداخت در حالي كه خليفه بر اساس بيشتر اخبار احترامآميز برخورد كرد و به نظر ميرسيد كه در شتابي كه حاكمانش به خرج داده بودند متأسف است تا آنجا كه ميرفت " پسر سميه" را لعن كند: در گزارش آمده كه او گفته بود اگر [امام] حسين [ع] به نزد او ميآمد، او را ميبخشيد. زنان طالبيان و كودكان نيز ابتدا به كوفه و سپس در دمشق برده شدند، جايي كه خليفه سرانجام با مهرباني با آنها رفتار كرد، اگرچه در ابتداي گفتگويش آنها را با خشونت مورد خطاب قرار داد و زينب دختر [امام] علي [ع] نيز به همان شكل پاسخ او را داد. زنان در گريه و زاري همسران يزيد بر كشتگان با آنها همراهي كردند. آنها غرامت اموال دزديده شده از آنها در كربلاء را دريافت كردند و چند روز بعد به همراه محافظاني قابل اعتماد روانه مدينه شدند.[10]
[امام] علي [ع] كه درباره او گفته بودند به تازگي به سن بلوغ رسيده است از خطر قتل جسته بود و يزيد تقريباً با احترامي محبت آميز با او رفتار كرد و دستور داد تا به همراه زنان طالبيان به مدينه برود. گزارشهاي مختلفي درباره مدفن سر [امام] حسين [ع] وجود دارد 1- در كنار پدرش [امام] علي [ع] كه در نجف است؛ 2- بيرون كوفه ولي نه در كنار [امام] علي [ع] ؛ 3- در كربلا در كنار بقيه اجساد؛ 4- در مدينه در بقيع؛ 5- در دمشق اما در مكاني نامشخص؛ 6- در رقّه؛ 7- در قاهره، به جايي كه بنا بر اقوال، توسط فاطميون انتقال يافته71، و دقيقاً در مكاني كه مسجدي به نام آن ساخته شده است72. (درباره توبه كوفيان و انتقام آنها در سالهاي 5-64ق/5-683م نك. سليمان بن صرد الخزاعي و توابين)، در مورد مراسمي كه در يادبود واقعه كربلاء برگزار ميشود نك. محرم، در مورد هنرهاي نمايشي مردمي ايراني كه [امام] حسين [ع] غالباً قهرمان داستان آن و يا يك شخصيت است.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسين بن علي بن ابي طالب ( عليهما السلام)
واقعه كربلا حوادث اصلي:
اگر بپذيريم كه ابن سعد سعي داشت تا شورشيان را با قرار دادن در وضعيت دشوار تشنگي و به اسارت گرفتن طالبيان يا محاصره كردن آنها، مجبور به تسليم كند(كه به نظر ميرسد بايد بررسي بيطرفانهاي درباره اين اخبار صورت گيرد)، ميتوان قبول كرد كه واقعه كربلاء از سپيدهدمان تا بعدازظهر همراه با يك سري جنگهاي تن به تن، حمله و ضدحملههايي محدودو نيز وقفهها و درگيريهايي در دفاع از خيمهها و غيره طول كشيده باشد. نيز ميتوان پذيرفت كه اين سخن كه تا غروب آفتاب سپاهيان ابن زياد به خاطر مقاومت قيامكنندگان به ستوه آمده و تصميم به پايان دادن اين ماجرا گرفتند و در نتيجه به طالبيان باقي مانده حمله ور شده و آنها را قتلعام كردند، نميتواند درست باشد. در چنين مواجههاي كه همانند يك نوع مسابقه مرگبار، تنها با تعداد اندكي جنگجو و تعداد زيادي تماشاگر و سربازان مراقب صورت گرفت، امكان وقوع گفتگوهايي ميان دو طرف بر اساس نقل منابع وجود دارد. لامنس 27 به خبري كوتاه از ابومخنف مبني بر اينكه جنگ به اندازه يك چرت بعدازظهر طول كشيده 28 اهميت زيادي ميدهد و نتيجه ميگيرد كه: "حادثه غمانگيز كربلاء به جاي هفتهها طول كشيدن تنها يك درگيري بوده و در عرض ساعتي به اتمام رسيده است ..." در ميان اخبار وارده از ابومخنف تعدادي از آنها قطعاً جعلي اند اما همه با هم داستاني منسجم و قابل قبول ميسازند؛ حاصل آن كه انتخاب يك خبر منفرد، از آنجايي كه اين خبر با قسمت عمده ديگر اخبار متفاوت بوده و يا به نظر متفاوت ميرسد، روشي انتقادي است كه ارزش آن قابل مناقشه است به ويژه در مورد حاضر كه راوي يكي است و خبر مورد بحث ممكن است يا به خودستايي يك جنگجو در برابر خليفه تعبير شود و يا به توصيف آخرين پرده اين تراژدي.
صبح دهم محرم، [امام] حسين [ع]، يارانش (32 اسب سوار و 40 سرباز پياده، جناح راست به فرماندهي زهيربن قين و جناح چپ به فرماندهي حبيب بن مظاهر) را در جلوي خيمهها به صف كرد و در حالي كه علم را به برادرش عباس ميسپرد به آنها دستور داد تا كومه چوبها و نيها را شعلهور كنند. او براي خود خيمهاي بر افراشته بود كه در آن بدن خود را نظافت كرده و با مشكي كه در كاسهاي رقيق كرده بود، خود را معطر ساخت. پس از آن، سوار اسب شد و در حالي كه قرآن در برابرش قرار داشت، در مناجاتي بلند و زيبا از خدا طلب ياري كرد29. او سخناني براي دشمنانش ايراد كرد و اعلام كرد كه خداوند ولي اوست- و از متقين حمايت ميكند- از آنها دعوت كرد كه به دقت بينديشند كه آيا كشتن او جايز است و سخن [حضرت] محمد [ص] را به يادشان آورد كه او و برادرش سيد جوانان بهشتند و امتيازات بزرگ خانواده پيامبر را برايشان بازگو كرد، بار ديگر كوفيان را به خاطر فرا خواندن او، مورد سرزنش قرار داد و خواست تا اجازه داده شود به جايي برود كه امنيتش فراهم گردد. هنگامي كه به او مكرر گفته شد كه ابتدا بايد به اطاعت عموزادگانش تن در دهد، در پاسخ گفت كه هيچ گاه خود را همچون بردهاي خوار و حقير نخواهد كرد30. پس از آن از اسب فرود آمده و دستور داد تا به اسب پا بند بزنند، به اين نشان كه هرگز نخواهد گريخت.
اگر چه اخبار متواتر قسمتهايي كه در درجه دوم اهميتاند، از بين رفتهاند: اما عبارات جنگ با وضوحي نسبي قابل پيگيرياند. بعد از سخنان [امام] حسين [ع]، زهيربن قين دشمنان را به پيروي از [امام] حسين [ع] فراخواند؛ اما هنگامي كه جز اهانت و تهديد پاسخي نشنيد، از آنها خواست تا او را نكشند31. پرتاب تير آغاز شد و جنگهاي تن به تن در گرفت32؛ جناح راست سپاه حكومتي به رهبري عمرو بن حجاج حمله ور شدند اما با مقاومت آنها دست به عقب نشيني زدند، فرمانده دستور داد كه هيچ كس نبايد در هيچ جنگ تن به تني درگير شود33. آنها ترجيح دادند كه از دور تير بيندازند. رزمايشي از حمله و محاصره توسط جناح چپ به دستور شمر صورت گرفت اما به تلفاتي منجر شد، فرمانده سواره نظام از ابن سعد خواست تا پياده نظام و تيراندازان را به كمك آنها بفرستند34؛ شيث بن ربعي كه قبلاً از هواداران [امام] علي [ع] بود و در اين جنگ تحت فرمان پياده نظام ابن زياد، هنگامي كه دستور حمله به او داده شد، به وضوح عدم علاقه خود را به اين كار ابراز داشت35. سواره نظام با اسباني زرهپوش و پانصد نفر تيرانداز وارد عمل شدند. سواران [امام] حسين [ع] كه اسبانشان پي شده بود، پياده ميجنگيدند36. از آنجايي كه [امام] حسين [ع] و طالبيان تنها راه دسترسي شان از جلو بود، ابن سعد تعدادي را از چپ و راست به سوي خيمهها فرستاد، تا خيمهها را برچينند، اما ياران [امام] حسين [ع] كه در ميان خيمهها بيسروصدا حركت ميكردند، با تمام قدرت از خيمهها دفاع كردند. ابن سعد دستور داد تا خيمهها را آتش بزنند. اين كار صورت گرفت. اما اين كار اول به نفع [امام] حسين [ع] بود، چرا كه شعلههاي آتش مانع پيشروي مهاجمان از همان سو ميشد. شمر كه به خيمه [امام] حسين [ع] و همسرانش نزديك شده بود و قصد آتش زدن آن را داشت، وقتي همدستانش نيز او را از اين كار سرزنش كردند، خجالت زده دور شد37.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسين بن علي بن ابي طالب ( عليهما السلام)
دعوت كوفيان اعزام مسلم بن عقيل به كوفه:
كوفيان كه اكثرشان شيعه بودند از خبر مرگ معاويه خشنود گشتند. طولي نكشيد كه از كوفه، نامهها و سفيراني براي دعوت [امام] حسين [ع]، به شهري كه ديگر نميتوانست رژيم اموي را تحمل كند فرستاده شد. رژيمي كه نزد كوفيان متهم به تصرف ناروا [هم] بود و اجازه داده بود تا اموال الهي به دست قدرتمندان و ثروت اندوزان بيفتد و بهترين انسان را كشته بود(اشاره به حجربن عدي و حاميانشان) در حالي كه پستترين انسان را زنده گذاشته بود9. [امام] حسين [ع] در پاسخ چنين گفت كه او اميد ايشان را براي به هم پيوستن در راه راست و پيجويي حقيقت به همت و اتكاي او ميداند، نيز افزود:"امام نبايد جز بر اساس كتاب خدا عمل كند، [پول رعيتش را] با درستكاري بگيرد، به حق قضاوت كند و به خدمت الهي درآيد".
با اين وجود، او قبل از تصميمگيري، فرستادن پسر عمويش، مسلم بن عقيل را به كوفه براي بررسي اوضاع بخردانه دانست. طولي نكشيد كه مسلم هزاران عهدنامه ياري گرد آورد و حتي توانست كه كنترل جمعي را از منبر مسجد به دست بگيرد.10 اما فعاليت هاي پنهاني او به خليفه يزيد گزارش شده بود و او كه ديگر به حاكم شهر، نعمان بن بشير انصاري، اعتماد نداشت، كنترل شهر را به پسر زياد، عبيدالله حاكم سابق بصره سپرد و به او دستور داد كه خود بيدرنگ به كوفه رفته و آشوبها را سركوب كند. ابن زياد با لباس مبدل وارد كوفه شد و اقدامات شديدي اتخاذ كرد كه هواداران [امام] حسين [ع] را به وحشت افكند. مسلم كه تلاشهايش براي سازماندهي يك شورش فوري ناكام مانده بود، گريخت و مخفي شد؛ او شناسايي شده و به قتل رسيد(نهم ذي الحجه 60ق/11 سپتامبر680م).از بخت بد حسين مسلم نامهاي بسيار اميداوارانه، در مورد موفقيت دعوتش به [امام] حسين[ع] نوشته بود و حتي به نظر ميرسد هزاران نامة امضاء شده از سوي كوفيان نيز براي او ارسال كرده است.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسين بن علي بن ابي طالب ( عليهما السلام)
چکيده: مقالة حاضر که در صفحات 607 تا 615 جلد چهارم ويرايش جديد دائرهالمعارف اسلام Encyclopedia of Islam, New Edition به چاپ رسيده است، پس از مروري بر زندگينامه امام حسين عليه السلام و زمينهها و مراحل قيام آن حضرت، حوادث روز عاشوراء را به استناد برخي از منابع تاريخي مسلمانان بررسي کرده است و سپس وجه ماورائي امام عليه السلام را با تکيه بر کرامات منسوب به امام مورد توجه قرار داده و با گزارشي از داوريها در بارة امام حسين عليه السلام پايان يافته است. تذكر: يادآوري ـ طبيعي است القاب و ادعيهاي كه ما شيعيان براي تكريم امامان عليهم السلام و به هنگام ياد كردن از آنها بر زبان ميآوريم از سوي نگارندة مقاله بسان عموم مستشرقان به كار نرفته است و نميتوان بر آنها خرده گرفت و ما نيز در اين مقاله در حد ميسور اين القاب و ادعيه را در داخل كروشه افزودهايم.
امام حسين [ع] بن علي بن ابي طالب سبط پيامبر است و فرزند حضرت فاطمه [س] [هم] است. شهرتش به علت قيام اوست كه به شكلي غمانگيز در كربلا در دهم محرم سال 61 ق/ اكتبر 680م پايان پذيرفت.
دوران كودكي و جواني
[امام] حسين [ع] بر اساس بيشتر منابع در مدينه در آغاز شعبان سال 4 ق / ژانويه 626 م متولد شد. بنابراين او هنگام مرگ پيامبر كودكي بيش نبود. از اين رو تنها ميتوانسته خاطراتي بسيار اندك از پدر بزرگ خويش به ياد داشته باشد. شماري از احاديث، به ذكر عبارات محبتآميزي كه [حضرت] محمد [ص] در مورد نوههايش به كار برده، پرداختهاند.
به عنوان مثال، " هر كس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر آن كس با آنها دشمني ورزد مرا دشمن داشته" و "[امام] حسن [ع] و [امام] حسين[ع] سيد جوانان بهشتند". ( اين گفته نزد شيعيان از آن رو كه از آن يكي از توجيهات اساسي خود را در مورد حق امامت فرزندان ساختهاند، داراي اهميت زيادي است. سيد شباب الجنه يكي از القابي است كه شيعيان به هر يك از دو برادر ميدهند)؛ احاديث ديگري، [حضرت] محمد [ص] را با دو نوهاش كه بر زانوان او نشستهاند و يا بر دوش او و يا حتي بر پشت او به هنگام نماز و در حال سجده قرار گرقتهاند نشان ميدهد.1شمار قابل ملاحظهاي از اين گزارشها را عمدتاً از مجموعههاي حديثي ابن حنبل و ترمذي جمعآوري كرده است). تعدادي از محدثين به اين تصاوير كوچك زيبا و واقع نما، جزيياتي افزودهاند كه براي غيرمسلمان عجيب و غريب و در صورت وجود فرشتگان در آنها، خيال پردازانه به نظر ميآيد در حالي كه نزد مسلمانان، از آن رو كه معتقد به ديدار مستمر جبرئيل با [حضرت] محمد [ص] ميباشند، اينگونه نيست؛ در ديگر اخباري كه تحت عنوان "افسانه [امام] حسين [ع] '' در همين مدخل ميخوانيم، نفوذ شيعه را به وضوح مييابيم. [امام] حسين [ع] دوران جواني را در سايهسار پدرش و با فرمانبرداري از او گذراند.2 او در جنگهاي پدرش شركت ميجست.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسين بن علي بن ابي طالب ( عليهما السلام)
5- اصل عدالتخواهي و ظلمستيزي :
فطرت بيدار آدمي عدالتخواه و ظلم ستيز است و انسان زنده نميتواند نسبت به بيعدالتي و ستمگري سكوت كند و دم برنياورد. از اين روست كه فرياد عدالتخواهي و ظلم ستيزي حسين(ع) پيوسته شنيده ميشود:
«الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لايتناهي عنه؟»[17]
آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود و از باطل دوري نميشود.
عدالتخواهي و ظلمستيزي از برجستهترين وجوه مكتب حسين(ع) است، چنانكه حسين(ع) از ابتداي نهضت خويش تا گاه شهادت آن را مطرح مينمود و بدان دعوت ميكرد.
6- اصل حفظ حدود الهي و مرزباني :
مشي و منش امام حسين(ع) در جريان نهضت و در سختترين اوضاع و احوال گوياي اين حقيقت است كه حفظ حدود و حريمهاي الهي و مرزباني براي او از هر چيز مهمتر بوده است و اساساً امام حسين(ع) براي اين به پا خاست كه حدود الهي زيرپا گذاشته شده بود و حرمت مردمان دريده شده بود و حقوق انسانها پايمال گشته بود. چنانكه خود فرمود:
«الا و ان هولاء و قدلزموا طاعه الشيطان و تركوا الرحمان، واظهر والفساد و عطلوا الحدود واستأثروا بالفيء. واحلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غير»[18]
مردم! آگاه باشيد كه اينان (امويان) پيروي از شيطان را بر خود واجب نموده و اطاعت خدا را ترك كردهاند و فساد را ترويج نموده و حدود الهي را تعطيل كردهاند، و اموال عمومي را به خود اختصاص دادهاند و حرام خدا را حلال نموده و حلال را حرام ساختهاند، و من شايستهترين كسي هستم كه اين وضع را تغيير دهم.
همچنين آن حضرت در نخستين خطبه خود در سرزمين كربلا، مردم را بدين امر توجه داد كه نسبت به پايمال شدن حقوق و برپاشدن باطل و لگدمال شدن حرمتهاي انساني و شكستهشدن مرزهاي اخلاقي و بيارزش كردن دينداري چشم بگشايند؛ و نسبت به اين دگرگوني ها بيتفاوت و متساهل نگردند؛ و از خود غيرت نشان داده و در برابر اوضاع پيشآمده ايستادگي نمايند.
لذا تأكيد در مكتب حسين بر اين است كه انسانها مرزبان شوند و حريمها را پاس بدارند و با حفظ حدود سير نمايند. زيرا نقض و حريم انساني و حدود الهي ميتواند منشأ همه پستيها و تباهي ها گردد.
7- اصل بينايي و بيداردلي :
زندگي ودينداري در مكتب حسين(ع) بر پاية بينايي و بيداردلي است و حسن(ع) پيوسته بر اين امر تأكيد كرده و تلاش نموده تا پيروانش به روشنبيني دست يابند و براساس بينايي عمل كنند. آن حضرت در دعايي والا چنين فرموده است:
(اللهم) اجعل علي البصيره مدرجتي، و علي الهدايه محجتي، و علي الرشاد مسلكي، حتي تنيلني و تنيل بي امنيتي، و تحل بي علي ما به اردتني و له خلقتني و اليه آويتني»[19]
خدايا حركتم را براساس بينايي و راهم را با هدايت و روش و طريقهام را قرين رشد و تعالي قرار ده تا مرا به مقصد نائل گرداني. و ديگران را بوسيلة من به مقصد برساني و مرا در آنچه تو خواهان آني و به جهت آن مرا آفريدهاي و بدان سوي پناه دادهاي، وارد نمايي.
بنابراين مكتب حسين مكتبي است براي گشودن ديدهها ودلها و سير به سوي بينايي و بيداردلي و تربيت انسانهاي رباني و همه چيز آن در اين جهت است به بيان امام حسين(ع): «درايه العلم لقاح المعرفه»[20]
علم براي باروري معرفت است.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: اصول ماندگاري وجاودانگي انديشه امام حسين( علیه السلام )
سؤال اساسي :
چه عواملي باعث ماندگاري انديشة امام حسين(ع) در طول تاريخ در ميان افكار و انديشههاي انسانهاي آزادانديش بوده است؟
روش مورد مطالعه :
در تدوين و نگارش مقاله، از ميان روشهاي تحقيق، از روش كتابخانهاي و تحليل محتوي استفاده ميگردد؛ كه در اين روش ضمن مراجعه به منابع معتبر تاريخي و علمي، موضوع مورد تحليل و تدقيق قرار ميگيرد.
در اين مطالعه جاودانگي انديشة امام حسين(ع) به عنوان متغير وابسته و اصول وعواملي كه موجب ماندگاري اين انديشة تابناك گشته است به عنوان متغيرهاي مستقل درنظر گرفته شده است.
علل و عوامل ماندگاري و جاودانگي انديشة امام حسين(ع ):
در اين بخش به مهمترين اصول و عواملي كه در ماندگاري انديشة حضرت امام حسين(ع) در جريان تاريخ اثرمند بودهاند با استناد به شواهد تاريخي اشاره ميگردد:
1- اصل خداترسي و ترسناپذيري از غيرخدا :
اگر عظمت الهي در دل آدمي جلوه كند، انسان به معرفتي ميرسد كه به صورت خداترسي و ترسناپذيري از غيرخدا جلوه ميكند، از اين رو جز در برابر خدا سر تسليم فرود نميآيد و در ناملايمات و ملايمات، و در سختيها و راحتيها استوار و شكرگزار خواهد بود. در مكتب امام حسين(ع) بالاترين معرفت دريافت عظمت حق و خداترسي است. چنانكه امام حسين(ع) از پدرش روايت كرده است:
«حسبك من العلم ان تخشي الله».[7]
از دانش تو را همان بس كه از عظمت خدا بترسي.
سر خم كردن در برابر غيرخدا و تندادن به پستيها از آنجاست كه: عظمت الهي ادراك نشده است و اگر آدمي بپذيرد كه همه چيز از اوست و جز او هيچ قدرتي وجود ندارد، ديگر تسليم امر باطلي نميشود.
امام حسين(ع) خود برترين نمونة اين منطق است. چنانكه وقتي حربن يزيد رياحي راه وي را به سوي كوفه سد كرد و او را از كشتهشدن بيم داد، شأن خود را اين گونه بيان فرمود:
ليس شذني شأن من يخاف الموت ما اهون الموت علي سبيل نيل العز و احياء الحق.
يعني شأن من شأن كس نيست كه از مرگ بهراسد. چقدر مرگ در راه رسيدن به عزت و احياي حق سبك و راحت است.
مواضع امام حسين(ع) در قيام شكوهمندش گوياي اين حقيقت است. چنانكه وقتي عبدالله بن جعفر پسر عموي حضرت، وي را از حركت به سوي عراق نهي نموده و از ايشان ميخواهند كه از اين سفر منصرف گردند و امان نامهاي را براي وي ارسال ميدارند، لكن امام در جواب نامه و امان نامة پسر عمو، چنين پاسخ مي دهند، كه اين گواه روشن و صادق بر منطق خداترسي و ترسناپذيري از غيرخداست:
«اما بعد فانه لم يشاقق الله و رسوله من دعا الي الله وعمل صالحا و قال انني من المسلمين و قد دعوت الي الامان و البر والصله، فخير الامان، أمان الله…»[8]
«اما بعد، آن كه به سوي خداي عزوجل دعوت نمايد عمل صالح انجام دهد و گويد من از تسليم شدگانم، با خدا و رسولش مخالفت نكرده است و اينكه به من وعدة امان و نيكي و پاداش دادهاي، پس بدان كه بهترين امان، امان خداست و آن كه در دنيا از خدا نميترسد هرگز در قيامت امان نيابد، از خداوند ميخواهم ترسي از خود در دنيا عنايت فرمايد كه موجب امان ما در روز قيامت گردد…»
بنابراين چون خداترسي در وجود آدمي جاي گيرد، ترس از غيرخدا بيمعنا ميشود و خداترسي حريمي است كه حافظ حرمت آدمي و موجب استقامت و شكستناپذيري در انسان ميگردد، راه كمال به سوي حق، با خداترسي و ترسناپذيري هموار ميشود و حسين(ع) اين راه را چنان تصوير نموده است كه هركس بتواند ببيند و هر عدالتخواه و آزادهاي آن را سير كند.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: اصول ماندگاري وجاودانگي انديشه امام حسين( علیه السلام )
در قلوب و تاريخ انديشهها امام حسين(ع) با برافراشتن پرچم حماسة كربلا و عاشورا، مكتبي را بنيان گذاشت كه مردمان در آن نيكوترين و والاترين تربيت (تربيت نبوي و تربيت علوي) دست يابند. چنانكه خود هنگام حركت ازمدينه به سوي مكه در آغاز نهضت خويش در وصيتنامهاش نوشت:
مقدمه :
مكتب حسيني عنواني است براي رويكردي تربيتي به بزرگترين حماسة انساني، حماسهاي فراتاريخي و فراجغرافيايي، براي دميدن روح حقيقت انساني در همگان، و راه نمودن مردمان به سوي تعالي. راهي كه امام حسين(ع) در تعريف زندگي نشان داد، حريّت و عزت است؛ و پرچمي كه برافراشت فرا راه همة آزاديخواهان و عزتجويان تا قيام قيامت است. فرامندي اين مكتب هر عقل منصف و آزادي خواه را متحير و متأثر از خود ساخته و فراراه نجات هر نهضت از يوغبردگي و بندگي قرار داده است. گاندي، رهبر بزرگ هند، به تأسي از اين مكتب است كه گفته است:«من مبارزه را از شهيدان عاشورا آموختم»[1]
«اريد ان آمر بالمعروف وأنهي عن المنكر و اسير بسيره جدي محمد، و سيره أبي علي بن ابيطالب».[2]
من ميخواهم به خوبي ها سفارش و از زشتي ها جلوگيري كنم، و به سيرة جدّم حضرت محمد(ص) و سيرة پدرم علي(ع) رفتار كنم.
مكتب حسيني. مكتب احياي اسلام نبوي و اسلام علوي است، مكتبي كه اسلام حقيقي در آن جلوهدارد و تربيتشدگانش بينا و دانا،كريم و عزيز، آزاد از دنيا و مطيع خدا، و اهل شجاعت و استقامت اند. چنانكه بزرگ مربي اين مكتب، حسن(ع) جلوة تام اين ويژگيهاست. آن هنگام كه حربن يزيد رياحي راه را براي او وكاروانش بست و آن حضرت را از مرگ بيم داد،امام حسين(ع) خطاب به او سخني فرمود كه بيانگر فرهنگ مكتب حسيني است:
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: اصول ماندگاري وجاودانگي انديشه امام حسين( علیه السلام )
گهواره ای به یغما رفته...
چه حکایت غریبیست حال امروزم
چه باور سختیست بدون تو به غربت رفتنم علی کوچکم
می روم اما بدون تو بر دستهای نانجیبان و غارتیان
علی کوچکم!!! کجا امروز را میدیدم؟؟؟
بعد از تو مهد آرامش کدامین طفل گردم و همنوای لالایی کدامین مادر؟
کاش در این روزهای بی تو بودن دستهای مادرت رباب همدمم بود
کاش باز هم لالایی مادرانه اش این بار مرا آرام میکرد
خوب میدانم چشمان مادرت به دور از تو به دنبال من است
خوب میدانم چقدر دلتنگ است بوی تو را از من استشمام کند...
دلم به اندازه ی تمام ثانیه هایی که از این هزاره گذشته سخن دارد
هزاره ی سرخی که هر روزش عاشورایی باید و هر جایش کربلایی
پرچم سرخی باید که شور حسینی به پا کند و خواب هزارساله را بیدار
از این سکوت وحشت وخواب در عجبم
بیرق سرخ تو هنوز بین زمین و آسمان رقص خون دارد
خونی که فدیه بیداری آدمیان کرده ای و هنوز شیرینی خواب از راهمان دور کرده
قدمی به صلابت تو میخواهد این خاک تشنه زمین
قدمی حسینی از جنس تو می خواهد تا دگر بار به بیداری رسد
یا لثارات الحسین
مشک اینجا خالیست عموی مهربانم
آب ومشک خالی بهانه بود تا دست مهربان وصدای گرمت امید به خیمه آورد
رد نمناک مشک برخاک زیر عمود خیمه نام تو را فریاد میزند
عموی مهربانم شنیده ام گفته ای ز روی ما شرمنده ای
چشمان من حضور تو را میطلبد و من شرمنده ی چشمانم ز دیدار توام
کاش تو باشی وآبی نباشد که تشنگی دیدار جانکاه تر است
صدای قدمهایت به خیمه ها جان میداد عموی من
عموی من کجاست دستان پهلوان تو که باردیگر مرا به آسمان پرواز دهد
ببین کودکان چگونه دامان پدر را گرفته اند و تو را میطلبند
عمو جانم ما آب نمیخواهیم
برگرد تو را می خواهیم
آخر سرزمین نینوا سکوی پرواز است و جنون
آغاز تا پایانش همه زیباییست
همه ی زیبایی های زمان در خون رنگ میگیرد
کربلای ما بیرق ظهور مهدی (عج) است
ذره ذره خاکش نام حسین علیه السلام را با جنون میخواند
تا عشق حسین نباشد چگونه میتوان به عشق موعود رسید
دلی که حسینی نشد چگونه میتواند مهدوی شود؟
ای همه ی دلهای حسینی !!!!
آیا یاری کننده ای هست که حسین را یاری کند؟؟؟صدای او را از اعماق تاریخ به گوش دل بشنود؟
بیرق حسین رد اشکهای مهدی موعود (عج) است
یاری دهندگان را پای عبور از جاده ها هست؟؟؟
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: دل نـــــــــوشته هـای حســـــــــــــینی
ج- زنده كردن كتاب خدا
1- عزت فرهنگی در کلام امام حسین (علیهالسلام)
بدینسان در واژه عزت، غلبه و برتری نهفته است. حال اگر این عزت بالاصاله باشد، چنان كه در خداوند است، قدرت بلامنازع خواهد بود و اولیای الهی به میزان ارتباطشان با خداوند از این قدرت برخوردار میباشند.
واژه عزت و عزیز در قرآن بیش از 112 مورد به كار رفته است، ولی خداوند به صراحت اعلام میفرماید كه «فانّ العزة لله جمیعا»(نساء/139)؛ بدون تردید تمام عزت نزد خداوند است، اگر دیگران از این نعمت برخوردار میباشند به دلیل ارتباط با خداوند است.
لذا امام حسین(علیهالسلام) عزت را تنها در پیوند با خداوند میبیند. به بعضی از بخشهای دعای مشهور عرفه توجه كنید:
«انت الذی اعززت» (3)؛
ای خدای من، این تویی كه عزت دادهای.
«و ذلیلاً فاعزّنی» (4)؛
این خداست كه منِ ذلیل را عزیز كرده است.
«فاولیائه بعزّته یعتزّون»(5)؛
اولیای خداوند از عزت او طلب عزت میكنند.
عزت در اندیشه امام حسین(علیه السلام) هدفی است كه دستیابی به آن، ارزش جان نثاری و كشته شدن در راه آن را دارد. وی میفرماید:
«لیس شأنی شأن من یخاف الموت. ما اهون الموت علی سبیل نیل العزّ و احیاء الحقّ، لیس الموت فی سبیل العزّ الاّ حیاة خالدة و لیست الحیاة مع الذلّ الاّ الموت الذی لا حیاة معه.»(6)
شأن و منزلت من، شأن و منزلت كسی نیست كه از مرگ بترسد. چقدر آسان است مرگ برای رسیدن به عزت و زنده كردن حق. مرگ در راه رسیدن به عزت نیست، جز زندگی ابدی و زندگی با ذلت چیزی نیست جز مرگ تدریجی.
امام حسین(علیهالسلام) در سخن دیگری سرمایه گذاری برای رسیدن به عزت را چنین وصف میكند:
«موت فی عزّ خیر من حیاة فی ذلّ» (7)؛
مرگ در راه رسیدن به عزت از زندگی با ذلت بهتر است.
پایبندی به فرهنگ دینی یا استحاله فرهنگی مسئله عصر امام حسین(علیه السلام) یا مسئله امروز و فردای جامعه ما نیست، بلكه درگیری اساسی میان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و مخالفان آن حضرت نیز در اینگونه مسائل بود.
الف- حمایت از دین
بر اساس آیات و روایات هر مسلمانی موظف است در مقام اندیشه و عمل به دستورات دین و سنت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) پایبند باشد و تمام تلاش خود را برای ترویج و گسترش این اندیشه به كار گیرد، چرا كه رواج دین و پایبندی به آن یكی از شاخصه های اصلی تمایز جامعه دینی است، چنان كه امام حسین (علیهالسلام) حمایت از دین را یك وظیفه و مایه عزت مسلمانان میداند.
به كلام سیدالشهدا در آخرین ساعات زندگی حضرتش در این جهان توجه كنید:
«این رسول خداست - كه درود خدا بر او و خاندان او باد - و این شهیدان راه خدایند كه منتظر آمدن شمایند و آمدن شما را به یكدیگر بشارت میدهند. بنابر این از دین خدا و دین پیامبرش دفاع كنید.»(8)حمایت از دین، نخست پذیرش آن در مقام اندیشه و پایبندی به آن در مقام گفتار و رفتار میباشد و در مرحله بعد تبلیغ و ترویج اندیشههای دینی و در حوزه سیاسی تلاش برای استقرار حاكمیت قوانین دینی در ساختار اداری و قانونگذاری و قضایی است.
بر اساس حدیث ثقلین و روایات دیگر، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای هدایت خلق به سوی خدا بعد از خودش به دستور خداوند، كتاب خدا و اهل بیت خود را به عنوان مفسران وحی الهی كه علم آن را از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به ارث برده اند، به عنوان امانت در بین امت نهاده است و خداوند در قرآن، محبت خاندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را به عنوان پاداش رسالت آن حضرت میداند و میگوید:
«قل لا اسئلكم علیه اجرا الاّ المودّة فی القربی» (شوری/23)؛ بگو من در ازای رسالتم پاداشی جز محبت خویشاوندان از شما طلب نمیكنم.
در روایات فراوانی كه از طریق شیعه و سنی نقل شده محبت به خاندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و دفاع از آنان و تلاش برای رفع مشكلات آنان مورد تأكید قرار گرفته است كه به عنوان نمونه به یك روایت اشاره میكنیم:
«پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: در قیامت برای چهار گروه شفاعت میكنم: كسی كه فرزندانم را احترام كند. كسی كه خواسته های آنان را برآورد. كسی كه هنگام نیاز آنان برای رفع نیازشان تلاش كند و كسی كه آنان را دوست داشته باشد و این دوستی را با قلب و زبان ابراز كند.»(9)
امام حسین(علیه السلام) درباره این شاخصه عزت در روز عاشورا در آن شرایط دشوار كه هیچ امیدی به شكست نظامی دشمن وجود نداشت، به یاران و اصحاب خود فرمود: «ذبوا عن حرم الرسول»(10)؛ از خاندان پیامبرتان دفاع كنید.عاشورائیان در عاشورا از حرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دفاع كردند و زینبیان امروز باید از مكتب اهل بیت(علیهم السلام) دفاع كنند و امیدواریم كه آخرین بازمانده خاندان رسول خدا، حضرت مهدی(علیه السلام و عجل الله فرجه) قیام جهانی خود را آغاز كند تا عاشقان اهل بیت(علیه مالسلام) در كنار حضرتش به دفاع از او و اندیشه های الهی اش بپردازند و به این وظیفه خود نیز جامه عمل پوشند.
قرآن كتابی است كه برای هدایت جامعه بشری به سوی خداوند نازل شده است. گرچه خواندن قرآن با تدبر وظیفه هر مسلمانی است، ولی صرف خواندن آن زنده كردن آن نیست. زنده كردن قرآن این است كه حاكمیت در جامعه اسلامی از آنِ قرآن باشد، به طوری كه اگر مسلمانان به وظایف فردی خود عمل كنند، ولی حاكمیت سیاسی در اختیار قرآن نباشد و قرآن در ساختار قانونگذاری و اداری و قضایی كشور نقشی نداشته باشد، از منظر امام حسین(علیهالسلام) در چنین جامعهای قرآن مرده است و باید برای زنده كردن آن تلاش كرد، چه این كه عزت مسلمانان در زنده نگهداشتن قرآن است.
سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) یعنی مجموعه گفتار، رفتار و كردار و تاییدات آن حضرت برای مسلمانان لازم الاتباع است و مسلمانان موظفند ضمن پایبندی به سنت پیامبر اکرم در همه ابعاد آن را زنده كنند. در نگاه امام حسین(علیهالسلام) در جامعه اسلامی اگر مسلمانان در حوزه وظایف فردی به سنت رسول خدا عمل كنند، ولی در حوزه سیاسی حاكمیت در اختیار پیروان پیامبر اکرم نباشد و در آن عرصه به سنت نبوی عمل نشود، در این جامعه سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) مرده است و باید برای زنده كردن آن تلاش كرد.در عصر امام حسین (علیهالسلام) شاید بیشتر مسلمانان در حوزه فردی به كتاب و سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عمل میكردند، ولی بیگمان حاكمیت سیاسی در اختیار حاكمان بنی امیه بود؛ حاكمانی كه ساختار سیاسی كشور را از فرهنگ دینی و كتاب خدا و سنت رسول خدا بیگانه كرده بودند. در چنین جامعه ای امام حسین(علیه السلام) برای زنده كردن كتاب خدا و سنت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) قیام میكند و از مردم میخواهد كه در این زمینه او را یاری كنند تا بتواند جامعه را به راه راست رهنمون سازد. در این زمینه به یكی از نامه هایی كه حضرتش به سران بصره نوشته است توجه كنید:
«این نامه ام را برایتان فرستادم. من شما را به كتاب خدا و سنت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دعوت میكنم. بدون تردید سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مرده است؛ بنابر این اگر به پیامم پاسخ مثبت دهید و از دستوراتم اطاعت كنید شما را به سوی سعادت و خوشبختی هدایت میكنم.»(11)
ویژگی مهم جامعه اسلامی رواج نشانه های دین در همه ابعاد جامعه است. در فرهنگ دینی به افرادی كه با پوشش دین، برای نابودی دین تلاش میكنند منافق گفته میشود و اندیشه های آنان را كه به نام دین در جامعه منتشر میكنند، ولی این اندیشه ها مبنای دینی ندارد بدعت مینامند. امام حسین (علیه السلام) نابودی بدعتها را وظیفه مسلمانی و یكی از شاخصه های عزت فرهنگی میداند و از همه میخواهد كه او را برای نابودی بدعتها یاری كنند. او در یكی از نامه هایی كه برای سران بصره نوشت و از آنان خواست كه او را در این قیام یاری كنند میفرماید:
«اما بعد، فانّی ادعوكم الی احیاء معالم الحقّ و اماتة البدع، فان تجیبوا تهتدوا سبل الرشاد»(12)؛ بعد از سلام، همانا من شما را به زنده كردن نشانه های حق و میراندن بدعتها دعوت میكنم. بنابر این اگر به پیام من پاسخ مثبت دهید به سعادت و خوشبختی رهنمون خواهید شد.
1ـ مفردات راغب، ص 333.
2ـ لسان العرب، ج 5، ص 374.
3ـ دعای عرفه.
4ـ همان.
5ـ همان.
6ـ نهجالشهادة، ص 225/ ادب الحسین و حماسته، ص 169.
7ـ نهجالشهادة، ص 332/ بحارالانوار، ج 44، ص 192.
8ـ نهج الشهادة، ص 148/ اكسیر العبادات فی اسرار الشهادات/ ج 2 ص 266/ ادب الحسین و حماسته، ص 170.
9- بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 70.
10ـ نهجالشهادة، ص 148/ اسرارالشهادات، ج 2، ص 266.
11ـ بحارالانوار، ج 44، ص 340/ نهجالشهادة، ص 280/ تاریخ طبری، ج 4، ص 266.
12ـ نهجالشهادة، ص 276
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: معیارهای عزت اندیشه امام حسین(علیهالسلام)
1. لؤلؤ و مرجان 2. عروه الوثقي 3. پيروزي بزرگ 4. خويشاوندان پيامبر (ص)
«يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» ( الرحمن 22)
و خارج كرد از آن دو دريا ، لؤ لؤ و مرجان را .
از امام صادق (علیه السلام) روايت است كه منظور از” لؤلؤ و مرجان “ امام حسن و امام حسين عليهماالسلام است . ( تفسير البرهان ، ج 4 ، ص 265، حديث 3)
«... فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها...» ( بقره 256)
به رشته محكم و استواري چنگ زده و هرگز گسسته نخواهد شد .
امام باقر (علیه السلام) از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: هر گاه مي خواهيد به رشته محكمي چنگ بزنيد ، پس علي و حسن و حسين را به ولايت بگيريد . ( کامل الزيارات ، ابن قوليه ، ص 51، حديث 6)
«يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً» (نساء73)
مي گويند: اي كاش ما هم با آنها بوديم و به رستگاري بزرگي مي رسيديم .
امام رضا (علیه السلام) به “ ريان بن شبيب“ فرمود: اي پسر شبيب! اگر دوست داري كه در مكان هاي بنا شده در بهشت با پيامبر و خاندانش باشي ، پس قاتلان حسين (علیه السلام) را لعنت نما ، اي پسر شبيب ! اگر دوست داري به ثواب كشته شدگان در راه حسين برسي پس چون او را ياد كني بگو: “ اي كاش با آنان بودم و به پيروزي و كاميابي بزرگي مي رسيدم “ . ( امالي ، صدوق ص130)
«وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى...» (نساء 36)
و خداي يكتا را بپرستيد و هيچ چيزي را شريك او نگيريد و احسان كنيد به پدر و مادر و خويشاوندان .
در روايتي از امام صادق (علیه السلام) آمده است كه منظور از” والدين “ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علي (علیه السلام) است و منظور از “ ذي القربي “ حسن و حسين عليهما السلام است . (بحارالانوار،ج23،ص269، ص19 )
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: آيات قرآن كريم در شأن امام حسين (عليه السّلام)
مقدمه ابا عبدالله الحسين(ع) داراي 11 فرزند بود، هفت پسر و چهار دختر. عمر شريفآن حضرت پنجاه و هفت سال و چهار ماه و هفت روز است. دوران امامتش هم يازده سالو ده ماه و سه روز بود.
ابا عبدالله الحسين(ع) سومين امام معصوم شيعيان است كه در سوم ماه شعبان،سال چهارم هجري قمري در مدينه منوّره ديده به جهان گشود.
مادر آن حضرت فاطمه زهرا، دختر رسول الله(ص)، سيده بانوان جهان است، و پدر بزرگوارش حضرت علي(ع) فرزند ابو طالب، پسر عمّ رسول خدا(ص) است. حضرت محمّد مصطفي(ص) ـ آخرين پيامبر و فرستاده خداوند ـ جدّ بزرگوار آن حضرت است.
حسين(ع) وقتي به دنيا آمد پيامبر او را در آغوش گرفت، در گوش راست او اذان ودر گوش چپش اقامه گفت و بدينسان در گوش او نخستين بار بانگ توحيد طنين انداز گرديد.
رسول خدا(ص) به امر خداي يكتا، او را حسين ناميد. زبان در دهان نوزادشگذاشت و كودك زبان جدّش را بمكيد.
حضرت فرمود: فرزندم! خداوند لعنت كند كساني را كه تو را به شهادت ميرسانند.
پيامبر خدا(ص) در هفتمين روز تولّد او دو گوسفند عقيقه كرد، يك رانش را به قابلهداد. سر نوزاد را تراشيد و هم وزن موي سر او نقره به فقرا صدقه داد. شكمهاي بينوايان راسير كرد.
رسول خدا(ص) نوزاد را بر دامن نهاد و فرمود: كشته شدنت بر من بسي گران است.و حضرت بسيار گريست و فرمود: براي فرزندم ميگريم. او را گروهي كافر و ستمكارخواهند كشت.
حسين بن علي(ع) شش سال از دوران كودكي خود را همراه جدّش محمد مصطفي(ص) سپري كرد. مدّت سي سال با پدر بزرگوار علي بن ابي طالب(ع) زندگي نمود،پس از شهادت پدر بزرگوارش، ده سال با برادرش امام حسن مجتبي(ع) بود، پس از آنكه برادرش در سال 50 هجري قمري مسموم شد و به شهادت رسيد، ده سال تمام دردوران حكومت ظالمانه و ستمگرانه معاويه زيست و هميشه با او در ستيز بود.
پس از درهم پيچيده شدن طومار عمر معاويه، فرزندش يزيد كه ولي عهد معاويهبود، به حاكميت رسيد، و در نيمه ماه رجب 60 هجري به وليد پسر عُتبه كه حاكم مدينهبود، نامه نوشت تا از امام حسين(ع) براي يزيد بيعت بگيرد.
حاكم مدينه امام را براي بيعت با يزيد فراخواند، و امام(ع) در جواب حاكم مدينه فرمود: «اي حاكم مدينه! تو ميداني كه ما اهل بيت پيامبر و معدن رسالتيم، خانه ما محلنزول و رفت و آمد ملائكه و جايگاه نزول رحمت الهي است. خداوند اسلام را از خاندان ما آغاز و افتتاح نموده و تا پايان نيز با ما پيش خواهد برد. ولي يزيد مرد شرابخوار و قاتل انسانهاي بيجرم و بيگناه است. يزيد فردي است كه آشكارا از حدود الهي تجاوز كرده وبه طور علني دست به فسق و فساد ميزند، هيچگاه مردي همانند من، به فردي مثل يزيددست بيعت نميدهد.
امام از بيعت با يزيد سرباز زد، و از اين كه تحت فشار شديد بود در 2(ع) رجب همانسال، مدينه رسول الله را به قصد مكّه مكرّمه ترك گفت و در سوم شعبان در مكّه رحلاقامت افكند، و به افشاگري از حكومت يزيد پرداخت.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: حسين بن علي(ع) در گفتار و رفتار رسول الله(ص) ، (بر اساس مهمترين منابع اهل سنّت)
الحمد لله و الصلوة على سيدنا و نبينا ابى القاسم محمد صلىالله عليه و على اهل بيته الطيبين الطاهرين المعصومين. امام و اهتمام به عاشورا قال الله العظيم فى كتابه «لله العزة و لرسوله و للمؤمنين» (2)
يكى از افتخارات بزرگ ملت ايران اين است كه داراى عواطف روحانى و معنوى نسبت به اهل بيت رسول اكرمند و قرنها است كه عزادارى عاشورا را احترام كردهاند. پدران و مادران و اجداد و گذشتگان شما، همگى يك چنين روزى را بسيار احترام مىكردند. پس از انقلاب اسلامى، بر اين احترام افزوده شد؛ براى اينكه رهبر كبير انقلاب، امام راحل سفارش كردند كه مردم به عزادارى بيشتر اهميت بدهند.
نفوذ كلام رهبر كبير انقلاب اثرش اين بود كه تمام مملكت بيش از گذشته تكان خورد و مردم در مقام عزادارى، حد اعلاى تكريم و احترام را نسبت به امام حسين عليه السلام ابراز نمودند.
شناخت حق امام عليه السلام
در قضاياى امامت مطلبى وجود دارد كه نكته اى معرفتى است. شما شنيدهايد كه در همهجا در روايات، وقتى در باب زيارت - مثلا - صحبت مىشود مىگويند «عارفا بحقه» (3) اين عارفا بحقه يك معناى وسيعى دارد كه من دو سه جمله از آن را مىگويم: - عارفا بحقه يعنى آدمى بداند كه امام معصوم عليه السلام به وسيله پيامبر ، برگزيده خداست. - عارفا بحقه يعنى تمام مسائل اسلام كه وحى الهى است در نزد امام عليه السلام است. ولى امام حسين عليه السلام علاوه بر همه اينها چون قضيه كربلا و حادثه عاشورايش بسيار مهم است، اين عارفا بحقه بايد در قضيه عاشورا شناخته شود. اغلب شما مردم مسلمان بيش و كم در منابر و مجالس و مطالعاتتان به سر قيام حسين بن على عليهما السلام واقفيد و عارف.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: شناخت حق امام حسين (عليه السلام ) (1)
اين روح،از روز اول تا لحظه آخر در وجود مقدس حسين بن على عليه السلام متجلى بود،به قول خودش جزء خون و حياتش شده بود،امكان نداشت از حسين جدا شود.در لحظات آخر[حيات]اباعبد الله،وقتى در آن گودى قتلگاه افتاده است و قدرت حركت كردن ندارد،قدرت جنگيدن با دشمن ندارد،قدرت ايستادن بر سر پا ندارد و به زحمت مىتواند حركت كند،باز مىبينيم از سخن حسين غيرت مىجهد،عزت تجلى مىكند،بزرگوارى پيدا مىشود.
لشكر مى خواهند سر مقدسش را از بدن جدا كنند ولى شجاعت و هيبت سابق اجازه نمى دهد،بعضى مىگويند نكند حسين علیه السلام حيله جنگى به كار برده كه اگر كسى نزديك شد،حمله كند و در مقابل حمله او كسى تاب مقاومت ندارد.نقشه پليد و نا مردانه اى مى كشند،مىگويند اگر به سوى خيمه هايش حمله كنيم او طاقت نمى آورد.امام حسين علیه السلام افتاده است.من نمىتوانم آن حالت ابا عبد الله را مجسم كنم.لشكر به طرف خيام حرمش حمله مىكند. يك نفر فرياد مىكشد:حسين(ع)،تو زنده اى؟!به طرف خيام حرمت حمله كردند! امام به زحمت روى زانوهاى خود بلند مىشود،به نيزه اش تكيه مىكند و فرياد مىكشد:
«ويلكم يا شيعة آل ابى سفيان،ان لم يكن لكم دين و لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم» (1)
اى مردمى كه خود را به آل ابوسفيان فروختهايد،اى پيروان آل ابوسفيان!اگر خدا را نمى شناسيد،اگر به قيامت ايمان و اعتقاد نداريد،حريت و شرف انسانيت شما كجا رفت؟!شخصى مىگويد:ما تقول يابن فاطمة؟پسر فاطمه چه مىگويى؟فرمود:«انا اقاتلكم و انتم تقاتلوننى و النساء ليس عليهن جناح»طرف شما من هستم،اين پيكر حسين حاضر و آماده استبراى اينكه آماج تيرها و ضربات شمشيرهاى شما واقع شود. ولى روح حسين حاضر نيست او زنده باشد و ببيند كسى به نزديك خيام حرم او مىرود.
و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم،و صلى الله على محمد و اله الطاهرين.
_________________________________________________
1.اللهوف،ص 50.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: غيرت امام حسين عليه اسلام
دهه اول محرم یادآور حادثهای بسیار مهم است که گذشت سالها از اهمیت آن نمیکاهد
زیرا کربلا جریانی است که برای شیفتگان راه حقیقت همواره منشأ حرکت و نکته آموزی بوده است.
آنانکه عقل خود را به کار میگیرند، حادثه کربلا را یکی از اوراق باطل شده دفتر تاریخ حساب نمیکنند
بلکه آن را تاریخ زنده و جاری انسان میدانند و دست از تکاپوی دائمی خود
برای همراهی با جریان حقیقت در عاشورای زمان خود کوتاه نمیکنند.
در اینجا میخواهیم با اشاره به یک درس مهم از این حادثه، از خدا بخواهیم که ما را در عمل به آنچه میدانیم یاری کند و این مطلب را با سوالی آغاز میکنیم:
آیا مردم در زمان امام حسین علیه السلام متوجه ویژگیهای خاص و مقام آن حضرت نزد خداوند بودند؟ به عبارت دیگر آیا امام حسین علیه السلام در میان مردم یک شخص عادی حساب میشد یا یک شخص خاص؟
اگر به تاریخ نگاهی کنیم، در مییابیم که مردم مدینه در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله، شاهد محبت خاص آن حضرت به امام مجتبی و امام حسین علیهما السلام بودند. بجز آن، حوادث متعددی رخ داده است که شخصیت این دو کودک را خاص کرده است مانند شرکت آنها در جریان مباهله، قرار دادن پیامبر صلی الله علیه و آله ایشان را به عنوان شاهد نامه ای که به ثقیف نوشته بودند، حضور آنها در بیعت رضوان.
پیامبر صلی الله علیه و آله به این دو برادر لقب دو آقای جوانان بهشتی را اعطا کردند و مومنان میدانند که از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز کلامی به خلاف رضایت و اشاره خدا خارج نمیشود. بجز همه اینها، آن حضرت یکی از پنج نفری است که آیه تطهیر در شأن آنان نازل شده است.
امام حسین علیه السلام در اکثر ایام عمر خویش در مدینه سکونت داشتند بنابراین انتظار میرود که همشهریان آن جناب از قدیم ایشان را بشناسند؛ اما با این همه، میدانیم که مردم آن زمانه حرمت واقعی ایشان را نگاه نداشتند یعنی حتی آنان که علیه ایشان جنگ هم نکردند، باز هم در طول زندگانی خود رفتاری متناسب با شأن امام حسین علیه السلام از خود نشان ندادند.
اگر بخواهیم از کنار این قضیه بگذریم، راه ساده آن است که به اشکال گیری و بدگویی از مردم آن زمان بپردازیم و آنان را مردمی نالایق، بیوفا و حقناشناس معرفی کنیم.
از این راه میتوانیم با تخطئه دیگران، به فراموشی خودمان بپردازیم و خواب غفلت خویش را پریشان نکنیم؛ اما اگر اهل جدیت و صداقت باشیم، جا دارد از خودمان بپرسیم که مگر فرق ما با مردم آن دوران چیست که تنها آنان را لایق این نسبتها میدانیم.
آیا اگر ما نیز در آن دوران زندگی میکردیم، حقیقتاً راهی جز راه زندگی آنان را در پیش میگرفتیم؟
این پرسش جزو سوالات اساسی است که هر شخص حقیقت دوستی را از اشکال جویی دیگران به سمت اشکال یابی از خود سوق میدهد.
مسلم است که اگر امام حسین علیه السلام را لشگری از ملائک به شکل دائمی محافظت میکردند یا اینکه آن جناب هر ماه معجزه و کرامتی از خود بروز میدادند، دیگر مردم به عنوان یک شخص عادی به آن حضرت نگاه نمیکردند. از اینجا معلوم میشود که "انسانهای خدایی، ظاهری ماوراء بشری ندارند" به عبارت دیگر، اگر مقیاسهای ما منحصر به امور دنیایی باشد، در شناسایی اولیای الهی راه به جایی نخواهیم برد.
نکته قابل تأملی در اینجا وجود دارد. حجتهای خاص الهی، از لحاظ دنیایی هم بر دیگران برتری دارند.
قدرت جسمانی و روانی ایشان در حد اعلای کمال خود قرار دارد و اگر بخواهند از روشهای معمول دنیایی هم به هدف خود برسند، بهتر و سریعتر از دیگران در اهداف خود موفق میشوند.
چنین حالاتی اگر برای هریک از مردم پیش بیاید، به سرعت معروف و محبوب میشود؛ با این حال میدانیم که اطراف ایشان معمولا پیروان مخلص بسیاری گرد نمیآمدهاند.
تفکر به این امور ما را به این حقیقت راهنمایی میکند که گویا اولیای خدا همواره مراقب آن هستند که جلوههای خاص خود را پنهان کنند.
به ندرت ممکن است نیاز باشد که معجزه یا کرامتی از خود نشان دهند و نیز از بیان فضایل و کرامات خود برای مردم، زیاده روی نمیکنند.
به عبارت دیگر، مردم باید خودشان تمایل نشان دهند تا به ائمه معصومین علیهم السلام نزدیک شوند و از فضایل ایشان مطلع گردند، در غیر اینصورت، ائمه علیهم السلام کاری نمیکنند که مردم به شکل اجباری و از ترس معجزات یا عذاب الهی به سراغ آنها بیایند.
این سخن به این معنا نیست که مردم از شناسایی و درک اولیای خاص خدا ناتوانند؛ بلکه هر کس که مراقب فکر و قلب و زبان و جسم خود باشد، یعنی رعایت تقوا را بکند، به قوه تشخیص میرسد زیرا قرآن فرموده است که هر کس که تقوا پیشه کند خدا برایش راه تشخیص قرار میدهد
(سوره انفال: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ یُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ).
بنابراین اگر از خود مراقبت نکنیم، عزاداری برای امام حسین علیه السلام تبدیل به راهی برای مقصر نشان دادن دیگران و فراموشی خودمان میشود و این امر به هیچ وجه مورد رضایت خدا و رسول او نخواهد بود.
عزاداری ما وقتی مقبول الهی قرار میگیرد که ثمره آن، رعایت تقوا و یافتن قوه تشخیص باشد؛
در غیر اینصورت فرق ما با مردم آن دوران چیزی جز مسافتی زمانی نخواهد بود و نزد خدا که حقیقت امور برایش مهم است، هیچ تفاوتی با آنان نخواهیم داشت.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسین علیهالسلام مولایی نشاندار یا بینشان
احسان به قدر معرفت و بينش اعرابى گفت: يابن رسول الله (ص) آيا مثل تو از مثل من مىپرسد حال آنكه تو از اهل علم و شرف هستى؟ امام (ع) فرمود: بلى از جدم رسول خدا (ص) شنيدم، مىفرمود: «المعروف بقدر المعرفة» احسان به اندازه معرفت بايد باشد.
روزى يك نفر از اعراب بيابان محضر حضرت حسين (ع) آمد و گفت: يابن رسول الله به يك خون بهاى كامل ضامن شده و از پرداخت آن عاجز شدهام، پيش خود گفتم: بروم مشكل خود را پيش بزرگوارترين مردم مطرح كنم و از او كمك بطلبم و از اهل بيت رسول الله، اصيل تر و بزرگوارتر نيافتم، لذا مشكل خودم را محضر شما آوردهام.
امام (ع) فرمود: اى برادر عرب سه مسأله از تو خواهم پرسيد اگر از يكى جواب بدهى يك سوم مال را به تو خواهم داد و اگر از دو مسأله جواب دادى دو سوم مال و در صورت جواب به هر سه مسأله، همه خونبها را به تو خواهم داد.
اعرابى گفت: حالا كه اين طور است بپرسيد اگر توانستم جواب مىدهم وگرنه از شما مى آموزم و لاقوة الا بالله.
امام (ع) فرمود: «أَىّ الاعمالِ أفضل؟»كدام عمل از همه اعمال افضل است؟ اعرابى جواب داد: «الايمان بالله» ايمان به خدا، امام فرمود: «فما النجاة من المهلكة؟»نجات از هلاكت كدام است؟ جواب داد: «الثقة بالله» اعتماد به خدا.
امام (ع) فرمود: كدام چيز مرد را زينت مىدهد؟ «فما يزيّن الرجل» گفت: علم كه توأم با حلم باشد.
فرمود: اگر آن نباشد كدام چيز زينت است؟گفت: مال كه توأم با مروت و مردانگى باشد.
فرمود: اگر آن هم نباشد، كدام چيز زينت مرد است؟جواب داد: فقر توأم با صبر و خويشتن دارى.
فرمود: اگر آن هم نباشد، ديگر چه چيز زينت انسان است ؟جواب داد: صاعقه اى كه از آسمان بيافتد و او را بسوزاند، كه او به اين صاعقه اهل است .حضرت خنديد و كيسه اى به اعرابى داد كه هزار دينار در آن بود، و انگشتر مباركش را نيز به او داد كه نگين آن به دويست درهم مىارزيد، فرمود: دينارها را به طلبكاران خود بده، انگشتر را نيز صرف مخارج خودت بكن. اعرابى آنها را گرفت و اين آيه را خواند: «الله اعلم حيث يجعل رسالته» 1
دست بخشش گر
يك نفر عرب بيابانى داخل مدينه شد و گفت: بزرگوارترين كس در اين شهر كيست؟ او را به امام حسين صلوات الله عليه دلالت كردند، عرب داخل مسجد شد، ديد ابا عبدالله (ع) نماز مى خواند، او در مقابل حضرت ايستاد و چنين گفت: لم يَخِب الان من رجاك و من حرّك من دون بابك الحلقةانت جواٌد و انت معتمدٌ ابوك قد كان قاتل الفسقةلو لاالذى كان من اوائلكم كانت علينا الجحيم منطبقةً هر كه امروز تو را اميد دارد و حلقه در تو را حركت دهد، نااميد نمىشود، تو اهل بخشش و اهل اعتمادى، پدرت على (ع) قاتل فاسقان بود اگر دين اسلام توسط گذشتگان شما عرضه نمى شد، جهنم ما را احاطه مىكرد.امام (ع) با شنيدن اشعار او دانست كه انتظار كمك و مساعدت دارد، لذا به قنبر فرمودند: از مال حجاز چيزى مانده است؟ گفت: چهارهزار دينار مانده، فرمود: آنها را بياور كسى كه از ما سزاوارتر است آمده است آنگاه دو تا برد (لباس) خود را بيرون آورد، پولها را در آن پيچيد و از لاى دو آنها را بيرون آورد و به اعرابى داد، زيرا كه از او شرم مىكرد و چنين فرمود: خذها فانى اليك معتذرو اعلم بانى عليك ذو شفقةلو كان فى سيرنا الغداة عصاًامست سمانا عليك مندفقةًلكن ربب الزمان ذو غِيَروالكف منى قليلة النفقة بگير اين پولها را، من از تو اعتذار مىكنم، بدان كه من به تو دلسوز و مهربانم، اگر در زندگى امروز، عصاى حكومت در دست ما بود، آسمان بخشش ما بر تو بسيار مىباريد، ليكن حوادث روزگار كارها را عوض مىكند، دست من از احسان كوتاه است .اعرابى پولها را گرفت و گريست، امام فرمود: گويا عطاى ما را كم حساب كردى؟ گفت: نه، علت گريهام آنست كه چگونه مرگ اين بخششگر را از بين خواهد برد.2
در خانه فقراء
عبدالرحمن خزاعى نقل مىكند روز عاشورا در پشت جناره پاك امام حسين (ع) زخمى ديده شد كه زخم سلاح نبود، از امام زينالعابدين (ع) از علت آن پرسيدند، فرمود: «هذا مما كان يحمل الجراب على ظهره الى منازل الارامل و اليتامى و المساكين» 3يعنى اين زخم اثر انبانهاست كه پدرم صلوات الله عليه بر دوش مىگرفت و به خانه بيوه زنان، يتيمان و فقرا، طعام مىبرد، آرى انسانها كامل و برگزيدگان خدا چنين بودهاند.
____________________________________________________________________
1.ناگفته نماند: شيخ مفيد در ارشاد امام سجاد (ع) را على اكبر فرموده و على بن الحسين (على اكبر مشهور) را كه در كربلا شهيد شد على بن الحسين الاصغر گفته است، مرحوم سيد محسن امين صاحب اعيان الشيعه براى آن حضرت شش پسر و سه دختر گفته است و نيز گويد: مشهور آن است كه: شهيد كربلا على اكبر بود. و امام سجاد (ع) على اصغر، سيره ائمه ج
3 ص 49.2- بحار ج 44 ص 196.3- مناقب ابن شهر آشوب ج
4 ص .66 بحار ج 44 ص 190.
4- بحار ج 44 ص 190.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: نمونه هايى ازفضائل وسيره فردى امام حسين ( عليه السلام )
حسين( عليه السلام ) مفسر معنى مرگ سخن از نمونهها و الگوها به مردى باز مىگردد كه در وقت مشاهده تباهى و سياهى قوم خود از جاى برخاست تا نمونهاى و الگويى والا براى آنها بسازد.
خاموشى صدا در سينه ها، دهانهاى بازمانده از حيرت و بيچارگى ، فرود تازيانه چپاولگران بر گردهها، ناتوانى پاهاى وامانده از رفتن ، غفلت تام و تمامى كه همه چيز را از معنى تهى ساخته بود و غروب خورشيد حقيقت در پشت كوههاى بلند ظلم بود كه مردى از تبار سلحشوران اهل حقيقت را به حركت درآورد.
او از جاى برخاست تابا شمشير خويش، همه ديوارها و پردههاى مانع از تابش خورشيد را فرو ريزد.
او شورى در همه نهادها، گفتگويى در زبانها و جستجويى بزرگ در سرها شد. داستانى و آرزويى در دلهاى شيدا. نمونهاى كه بودن ، شدن و رفتن را تفسير مىنمود.
حسين(ع) ، آغاز قصهاى سترگ بود و جانى در همه پيكرهاى فسرده و منجمد. آتشى كه در ميان پير و جوان افتاد و شورى كه از ميان همه شهرها و بلاد گذشت.
همو كه در شبى سياه ، شعلهاى درخشان شد تا آتش در همه سينههازند و نهادهاى خفته را با خواندن داستانى از همه دلدادگى در گوشها، بيدار سازد.
حسين(ع) به راه افتاد، تا با برهم زدن همه زندگى و پيرايههايى كه بر در و ديوار حيات آدمى بسته شده بود به او بفهماند: «در وقت فراموشى مرگ ، زندگى را هيچ اساس و بنيادى نيست» باشد كه خداى را به شهادت طلبند و از آن همه سياهى وارهند.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسين( عليه السلام ) مفسر معنى مرگ
خلاصه «ای تو علمدار سپاه حسین ماه بنیهاشم و ماه حسین وی قمر لشگر هفتاد و دو تاج سرلشگر هفتاد و دو میروی و میرود از دل قرار میروی و مانده زمین ذوالفقار میشکند پشتحسینت ولی میشوی اسرار علی منجلی» بعد سخنها که بدین سان گذشت حضرت عباس هم از جان گذشت شد دگر از دست، توان و شکیب نصر منالله و فتح قریب معرکه ماند و علمی بیسوار ناله و فریاد و غمی بیشمار آب که از مشک اباالفضل ریخت آینه از اشک اباالفضل ریخت آینهها جلوه ساقی شدند هر چه شکستند ایاغی شدند گشت عدو باعث تکثیر نور کرد خدا باز به نوعی ظهور دشت، پر از حضرت عباس شد کرببلا مزرعه یاس شد عطر شهادت همه جا را گرفت دستخدا دستخدا را گرفت شد ز کفم باز توان و شکیب نصر منالله و فتح قریب
کرببلا حلقه ذکر خداست حق حق عشاق به شوق بلاست یک طرف از خیل حرامی سپاه سوی دگر شعشعه مهر و ماه دشت و عطش، آتش و خون باهمند شعله و خورشید به هم محرمند حضرت عباس، علیهالسلام بسته کمر پیش امام همام کای به فدای تو، شهادت بده جام بلاغتبه ارادت بده گاه بلوغ استخدا را بریز از خم اخلاص، صفا را بریز باده مخواه اینهمه خالی مرا هستبه می همت عالی مرا تشنه آبم؟ نه; خدا شاهد است تشنه مرگم، و بلا شاهد است هر چه بلا هستبه جانم بریز تا بشوم در طلبت ریز ریز دست و دل و دیده فدای تو باد اینهمه از بهر رضای تو باد گر تو نباشی همه عالم مباد سایهات از اهل ولا کم مباد گفتحسین بن علی با نگاه سر پس پرده و اسرار راه:
قطعهای از شعر بلند عاشورایی امیر عاملی
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: کربلا حلقه ذکر خداست
چون عمر سعد از كربلا به سوي كوفه روان گشت جماعتي از بني اسد كه در اراضي غاضريه مسكن داشتند، چون دانستند كه لشكر ابن سعد از كربلا بيرون شدند به مقتل آن حضرت و اصحاب او آمدند و بر اجساد شهداء نماز گذاشتند و ايشان را دفن كردند به اين طريق كه امام حسين عليه السلام را در همين موضعي كه اكنون معروفست دفن نمودند و علي بن الحسين (ع) را در پايين پدر به خاك سپردند، و از براي ساير شهداء و اصحابي كه در اطراف آن حضرت شهيد شده بودند حفرهاي در پايين پا كندند و ايشان را در آن حفره دفن نمودند، و حضرت عباس عليه السلام را در راه غاضريه در همين موضع كه مرقد مطهر او است دفن كردند. و ابن شهر آشوب گفته كه از براي بيشتر شهداء قبور ساخته و پرداخته بود و مرغان سفيدي در آنجا طواف مي دادند. و نيز شيخ مفيد در موضعي از كتاب ارشاد اسامي شهداء اهلبيت را شمار كرده پس از آن فرموده كه تمام اينها در مشهد امام حسين (ع) پايين پاي او مدفونند مگر جناب عباس بن علي عليهماالسلام كه در منساه راه غاضريه در مقتل خود مدفونست و قبرش ظاهر است، ولكن قبور اين شهداء كه نام برديم اثرش معلوم نيست بلكه زائر اشاره ميكند به سوي زميني كه پايين پاي حضرت امام حسين (ع) است و سلام بر آنها مي كند و امام علي بن الحسين (ع) نيز با ايشانست. و گفته شده كه آن حضرت از ساير شهداء به پدر خود نزديكتر است.
و اما اصحاب حسين عليه السلام كه با آن حضرت شهيد شدند در حول آن حضرت دفن شدند، و ما نتوانيم قبرهاي ايشان را به طور تحقيق و تفصيل تعيين كنيم كه هر يك در كجا دفنند، الا اين مطلب را شك نداريم كه حاير بر دور ايشانست و بر همه احاطه كرده است. رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ اَرْضاهْمْ وَ اَسْكَنَهُمْ جَنّاتِ النَّعيمِ.
مؤلف گويد: ميتوان گفت كه فرمايش شيخ مفيد (ره) در باب مدفن شهداء نظر به اغلب باشد پس منافات ندارد كه حبيب بن مظاهر و حربن يزيد قبري عليحده و مدفني جداگانه داشته باشند.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: دفن اجساد طاهره شهداءکربلا
میروم در کربلا تا نهضتی بر پا کنم *** مکتب اسلام ناب احمدی احیا کنم
میروم در کربلا با زینب و زین العباد *** تا جنایات یزید دون صفت افشا کنم
میروم در کربلا با کودک و پیر و جوان *** جملگی در راه ذات ایزدی اهدا کنم
میروم در کربلا بر پا نمایم نهضتی *** باز بر پا پرچم احمد شهِ بطحا کنم
میروم در کربلا همچون علی شیر خدا *** تا که از دیوار کعبه سرنگون بتها کنم
میروم در کربلا با عاشقان کوی دوست *** باز احیا راه و رسم مادرم زهرا کنم
میروم در کربلا با نوجوانان رشید *** جملگی قربان به راه حضرت یکتا کنم
میروم در کربلا با اکبر و عباس و عون *** تا که منشور فضیلت را به خون امضا کنم
میروم در کربلا با انقلابی خون فشان *** تا که طاغوت جنایتکار را رسوا کنم
میروم در کربلا با اصغر شیرین زبان *** تا که خونین کربلا همچون دل صهبا کنم
میروم در کربلا با نهضت خونبار خویش *** روز روشن بهر دشمن چون شب یلدا کنم
میروم در کربلا با اکبر رعنا جوان *** تا که قربان در ره حق زاده لیلا کنم
میروم در کربلا تا دفتر عشق و شرف *** سطر سطرش را به خون خویشتن امضا کنم
میروم در کربلا در جبهههای عشق و خون *** لالهگون از خون پاکم دامن صحرا کنم
میروم در کربلا با سالکان کوی عشق *** رزم در آن سرزمین با لشکر اعدا کنم
میروم در کربلا با شیر مردانی دلیر *** جان فدای راه حق در روز عاشورا کنم
میروم در کربلا تا «باقر» دیوانه را *** همچو دیگر عاشقانم واله و شیدا کنم
هلال ماه محرم
* احمد باقریان
«تضمینی از شعرایت الله صافی گلپایگانی»
شروع گفته به نام عظیم یکتا شد *** سخن به نام خداوند پاک املا شد
ببین شروعِ قیامی سترگ و عظما شد *** «هلال ماه محرم ز نو هویدا شد
بیا که رایت سلطانِ عشق بر پا شد» *** بیا که سرّ قیام حسین افشا شد
قیام پاک حسین اسوه بهرِ فردا شد *** بیا که جان به ره پاک دوست اهدا شد
«بیا که رایت سلطان عشق بر پا شد *** بیا که ایت فتح و ظفر هویدا شد»
بیا بیا تو بشو عبد حضرت باری *** بیا و مکتب اسلام را نما یاری
ز بهر مکتب دین کن بسی تو غمخواری *** «درآ به مکتب حرّیت و فداکاری
بیا که دین ز قیام حسین بر پا شد» *** ببین که کاخ ستمکارِ دون شده معدوم
ببین که عاقبتِ ظلم و جور شد بس شوم *** زوال دولت ظلم و ستم بود مختوم
«شعار باطل و ظلم و ستم شده محکوم *** بیا که جلوه توحید عالم آرا شد»
اگر که پیرو اسلام و دین و قرآنی *** اگر که خصم طواغیت و ظلم و شیطانی
اگر که عبد خداوند پاک و سبحانی *** «اگر که حامی حقی و یار قرآنی
بیا که پرچم دین و جهاد برپا شد» *** نمای ترک خور و خواب و عیش و راحت و بزم
برای حفظ فضایل شده است موسم رزم *** برو به رزم ددان ای پسر به عزمی جزم
«به ملک غیرت و جانبازی و اراده و عزم *** شهید کرب و بلا قهرمان دنیا شد»
سعید گشت هر آن کس شنید پند حسین(علیه السلام) *** شهید راه خدا هست پایبند حسین(علیه السلام)
یزیدیان زمان از پی گزند حسین(علیه السلام) *** «به دشت ماریه از همت بلند حسین(علیه السلام)
کتاب همّت و ایمان و صبر معنا شد» *** زوال دولت طاغوت شد، نما شادی
ز انقلاب حسین هر زمان نما یادی *** دوباره مکتب و دین یافت عزّ و آبادی
«حسینِ عدل و فضیلت، حسینِ آزادی *** فدای دین خدا در هجوم اعدا شد»
فدای مکتب پاک حسین شود جان ها *** گدای درگه اویند بس سلیمانها
نموده نهضت او طرد راه شیطانها *** «بزرگتر سند افتخار انسانها
از این مجاهده بینظیر انشا شد» *** ز انقلاب حسین شامِ دین شده چون روز
گذشت فصل زمستان دین، شده نوروز *** شنیدم این سخن نغز از دلی پرسوز
«در این جهان مقدس حسین شد پیروز *** یزید ننگ بشر گشت و خوار و رسوا شد»
ز انقلاب حسین زنده شد ز نو ایین *** ببین که مکتب ظلم و فساد شد تدفین
به ظهر عشق به درگاه حق نهاد جبین *** «فدای رهبر لب تشنهای که در ره دین
غریب و بیکس و تنها به سوی هیجا شد» *** فدای مکتب دین کرده او تمامِ یلان
فدایی ره حق ساخت طفل و پیر و جوان *** به راه دین الهی فدا نموده جان
«دریغ و درد که در کربلا ز جور خسان *** جدا سر از تن پاک عزیز زهرا شد»
به ظلم و ظالم و جبار و اهل کین شورید *** ببین که ریشه ظلم از قیام او پوسید
ز خاک پاک حسین بس گل شرف روئید *** نگشت تابع ظالم که ظلم را کوبید
«اگر چه رنج و بلایش فزون ز اِحصا شد» *** فدا نمود حسین، جان به راه پاک خدا
نمود اکبر و اصغر به راه حق اهدا *** سرود «باقر» بیچاره ایت عظما
«بنال (لطفی صافی) که روز عاشورا *** ز خون پاک شهیدان چو عید اضحی شد».
***
یا اباالفضل العباس * احمد باقریان
* مهری حسینی
کاش دستم تا زمین کربلا پر میکشید *** تا کنار دشت سرسبز خدا پر میکشید
گفتم احساس دلم را نذر دستش میکنم *** نذر دستانی که از دنیا رها پر میکشید
دستها در خون شناور بود و باران عطش *** بر فراز لالهزار کربلا پر میکشید
دستها جاری شد و در زیر نعش مشک او *** عطر دستانش به کام خیمهها پر میکشید
تشنگی هم با تمام گرمی احساس خود *** دل به دریا داد و اشکش بیصدا پر میکشید
وقتی از ذهن عطش احساس دریا پر کشید *** کاش باران از زمین بیاعتنا پر میکشید
ماه سرخ حسین(علیه السلام)
* غلامرضا عبداللهی
ماه سرخ حسین است و لاله ***ماتم دست عباس دارد
ظهر هر روز صحرای خورشید *** بوی عطر گل یاس دارد
***
زیر این تاق پاک مقدس *** مجلس ماتم شاه دین است
بوی پیغمبر از منبر اید *** جلوه نور حق المبین است
***
باد و بیرق چه زیبا حدیثی *** باز گویند از ماندگاران
از کسانی که جاوید ماندند *** در شرفخانه روزگاران
***
آری اینجا عزای حسین است *** جان و دلها همه کربلایی
روی پیشانی گنبد غم *** دست گلدستههای طلایی
***
در سیه چادر مکتب عشق *** صفحه سرخ تاریخ باز است
راه شام بلا تا مدینه *** سخت سنگین و دور و دراز است
***
مات و مبهوت رود فرات است *** ساحل ابری چشم دریا
دجله و نیل و کارون خروشان *** شاهد عینی خشم دریا
***
کوفه شرمنده بیوفایی *** کربلا وه چه شایستگیها
کار زیبای حرّ ریاحی *** حد والای وارستگیها
***
شهر من غرق اندوه دیرین *** هر چه دیوار دارد سیاه است
این چنار کهنسال غمگین *** قصه پردازِ خورشید و ماه است
***
هر چراغی که اینجا فرو مرد *** گر به یاد حسین خدا خفت
صبح فردای شام غریبان *** آفتاب تو با کربلا گفت
***
صبحدم با غروب ستاره *** در گلوی سحر بغض ترْکید
از تن یاس گل هر چه درد است *** دست مهتاب آهسته برچید
***
باد دیشب به گوش اقاقی *** رفتن باغبان را خبر داد
در بلندای این آشیانه *** مرغ آهنگ بدرود سر داد
***
با نوایی که از ساقه برخاست *** برگ از مرگِ ریشه خبر شد
دید پونه دل نسترن سوخت *** چشم نیلوفر از اشک تر شد
***
زانوی غم به دامان بنفشه *** اطلسی سر در آغوشِ شب بو
سنگِ دلسنگ آخر نیاورد *** از غم مرگِ گل خم به ابرو
***
نم نم اشک در چشم نسرین *** روی گلگونه باران شبنم
بین مینا و مینو اشاره *** ماجرا را به گل گفت کم کم
***
باغ بی باغبان سرد و نالان *** اشک ریزان به سر خاک پاشید
پنجه آه و افسوس و حسرت *** صورت ارغوان را خراشید
***
لادن و کوکب و یاس گریان *** یاسمن همچنان زار میزد
پیچک بیقرار هراسان *** بیامان سر به دیوار میزد
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: میروم در کربلا
1.قال انى عبد الله اتانى الكتاب و جعلنى نبيا و جعلنى مباركا اين ما كنت و اوصانى بالصلوة و الزكوة ما دمتحيا و برابوالدتى و لم يجعلنى جبارا شقيا و السلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعثحيا (1) . شاعر مىگويد: فان مريم احصنت فرجها *** و جاءت بعيسى كبدر الدجى و جاءت بسبطى نبى الهدى (3) شباهتهاى امام حسين عليه السلام و عيسى مسيح(ع)
2.بين حضرت عيسى در امت مسيح و حضرت امام حسين در امت اسلام وجه شباهتهايى هست،از آن جمله از حيث مادر كه مريم«سيدة النساء»است و همچنين حضرت زهرا.در باره حضرت مريم قرآن مىفرمايد:«و اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نساء العالمين» (2) .
در احاديث نيز وارد شده كه نظير اين خطاب براى حضرت زهرا(س) واقع شده.
فقد احصنت فاطم وجهها
مريم،صديقه آن امت است:
«ما المسيح ابن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقة كانا ياكلان الطعام» (4) .
حضرت زهرا(س) صديقه طاهره اين امت است.در باره هر دو«بتول عذرا»گفته شده است.
3.شباهت ديگر،در مدت حمل است.در حديث است(نفس المهموم،ص6،و بحار،جلد دهم،باب 11) كه مدت حمل سيد الشهداء شش ماه طول كشيد و هيچ كس شش ماهه متولد نشد كه در عين حال بماند مگر امام حسين علیه السلام و عيسى عليهما السلام.در حديث است كه آيه «و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنة قال رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضيه و اصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين» (5)
اشاره استبه سيد الشهداء.عيسى برا بوالدتى بود و حسين وصينا الانسان بوالديه احسانا،عيسى گفت:انى عبد الله،در باره حسين نازل شد:انى من المسلمين.
«عمرو بن سعيد بن عاص اشدق»حاكم مكه نامهاى نوشتبه سيد الشهداء و حذره من النفاق و الشقاق (6) .حضرت در جواب نامهاش نوشت:«لم يشاقق الله و رسوله من دعا الى الله و عمل صالحا و قال انى من المسلمين» (7) .اشاره استبه آيه كريمه «و من احسن قولا ممن دعا الى الله و عمل صالحا و قال اننى من المسلمين» (8) .
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: ویژه نامه محرم94
30) آغاز و عنوان سوره ها در باره امام حسین علیه السلام اين واژه پرشكوه به عنوان تكليف به هنگام ذبح و نحر حيوانات به زبان آورده مى شود و حسين عليه السلام نيز بدان دليل كه در سخت ترين شرايط و شيوه ، در راه حقّ و عدالت قربانى شد به هنگام ذبح و نحر قربانى ، خاطره اش تجديد مى گردد.ويژگيهاى امام حسين عليه السلام (3)
واژه گرانقدر
بسم اللّه
آغاز و عنوان سوره هاست و حسين عليه السلام نيز عنوان شهادت و سالار شهيدان راه حقّ است .
اين واژه مقدّس يكصد و چهارده بار در قرآن به اراده خدا به كار رفته است و حسين عليه السلام نيز با الطاف خاصّ او به همين شمار، وسيله نجات وبخشايش و آمرزش دارد.
برداشت ديگرى از آيات
در قرآن ، آياتى است كه نامها و نشانه ها و ويژگيهاى خاصّى دارد همانند آيات نور ، تطهير ، آية الكرسى ، آيات شفا و شفابخش ، آيات سجده ؛ و آياتى كه براى امور ويژه اى است و حسين عليه السلام نيز اينگونه است و داراى مقام والايى است كه علم و عظمتش ، به خاطر الطاف خاصّ خدا بر او، آسمانها و زمين را در برگرفته است و نيز دوآيه و نشانه نورانى دارد كه يك آيه نور در مورد سرمقدّس اوست و يك آيه نور در مورد پيكر مطهّرش .
نشانه و آيه نخست در راه شام براى بسيارى از مردم آشكار شد، ازجمله : هنگامى كه سر مقدّسش از كنار خانه زيد بن ارقم ، عبور داده شد، به ناگاه صاحب خانه درخشش نورى را نگريست كه از پنجره به درون خانه درخشيدن گرفت ، شگفت زده به دنبال منشاء نور دويد كه ديد از خورشيد وجود حسين عليه السلام و سر مقدّسى است كه بر فراز نيزه است و خود شنيد كه سوره كهف .
آيه و نشانه دوّم را كشاورزى از قبيله بنى اسد، كه شبانگاه عبورش به شهادتگاه حسين عليه السلام افتاد و انبوه پيكرهاى به خون خفته ياران حسين عليه السلام را در پهن دشت كربلا نظاره كرد، دريافت .
او مى گويد: در ميان شهيدان به خون خفته ، پيكرى را ديدم كه در ظلمت و سياهى شب ، همانند خورشيد درخشان نورافشانى مى كند و از فروغ نورش دشت غمبار كربلا روشن است و شيرى را ديدم كه در كنار آن پيكر مطهّر، سوگوار نشسته است .
و نيز در آن حضرت آيات شفابخش است ، در محبّت او شفاى بيماريهاى معنوى و روحى است و در تربت مقدّسش شفاى بيماريهاى جسمى .
در پيكر آن حضرت آيات چهارگانه اى است كه زيبنده است شيفتگان او به هنگام تفكّر و تصوّر آنها، چهره بر خاك نهند؛ همانگونه كه به هنگام تلاوت آيات سجده و شنيدن آنها بايد سجده كرد.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: ویژه نامه محرم94
28) قرآن گويا و شرح منزلگاه ها »»»»» « تصویر منزلگاه ها » امام حسين عليه السلام و قرآن ، دو سرمايه گرانبها و جاودانه اند كه پيامبر گرامى از خود به يادگار نهاد و به امّت خويش به رسم امانت سپرد و در مورد حسين عليه السلام نكاتى را آشكار ساخت . او را با خود بر فراز منبر برد و فرمود:ويژگيهاى امام حسين عليه السلام (2)
حسين عليه السلام امام برحقّ و پيشواى آسمانى و در حقيقت قرآن و كلام خداست ، كلام گويا و سخن حقيقى او، وجودش بسان كلام خداست و بيانگر كلام خاموش اوست و اين دو، قرآن خاموش و گويا، از هم گسست ناپذيرند ....
هان اى مردم ! اين حسين است فرزند گرامى على و فاطمه ، او را به خوبى بشناسيد و گرامى اش بداريد.
و فرمود: خدايا! من حسين را نزد تو و ايمان آوردگان نيكو كردار، به رسم امانت مى نهم
او امانت پيامبر در ميان امّت اوست ، آن هم نه تنها در عصر رسالت و پس از آن ، بلكه در همه قرون و اعصار و در ميان همه نسلها، تا روز رستاخيز.
پس شما اى امّت پيامبر! بايد نيكو بينديشيد كه اين امانت را چگونه پاس مى داريد؟
هدفهاى مشترك
در مورد هدف هاى مشترك قرآن صامت و ناطق ، در همه ويژگيها و ارزشها و صفات ، نخست هر كدام را ترسيم و آنگاه به تطبيق آنها مى پردازيم تا به خوبى روشن شود كه چرا و چگونه او شريك قرآن است .
قرآن ، بشريّت را به اسلام رهنمون است و راه هاى هدايت و صلاح را براى مردم مى گشايد و حسين عليه السلام نيز همانگونه كه در بحثهاى پيش ، از نظرتان گذشت هدايتگر مردم به سوى ايمان و تقواست . و در همه زندگى ، به ويژه با پيكار قهرمانانه اش با بيدادگران اموى و با عاشورا و شهادت و شهادت گاهش بيانگر راههاى هدايت و معيار شناخت حقّ و باطل و پيروان آن است .
قرآن ، شب فرود آمدنش ، شب گرامى قدر است . و حسين عليه السلام كه قرآن ناطق است ، در شب ولادتش فرشتگان و روح الامين ، به اذن پروردگار فرود مى آيند. و درود و سلام تا سپيده سحر و طلوع فجر، از جانب خدا و به زبان جبرئيل ، ادامه دارد.
قرآن ، از هر كس كه آن را نيك تلاوت و بر آن مداومت كند، شفاعت مى نمايد. و قرآن ناطق نيز از هر كس كه او را عارفانه و عاشقانه و هدفدار زيارت كند و بر او سوگوارى نمايد، شفاعتش مى نمايد.
قرآن ، از نظر ساختار و اسلوب و هيئت و محتوا و ديگر ابعاد، به راستى معجزه است و قرآن ناطق نيز با سر مطهّر و پيكر به خون آغشته و خون جوشان و شهادتگاه گلگونش معجزه است، همانگونه كه اين واقعيت براى هر انسان انديشمندى در رخدادهاى گوناگون زندگى ، آشكار است .
قرآن ، همواره تازه است و با تكرار تلاوت و نگرش در آن ، نه بوى كهنگى مى دهد و نه خسته كننده است .
حسين عليه السلام نيز مصيبت هايش همواره تازه است و به خاطر تكرار و يادآورى بسيار، خسته كننده نيست .
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: ویژه نامه محرم94
29) قرآن و سوگوارى حسين عليه السلام 1- در مورد دوران باردارى مادرش بر او و ولادتش مى فرمايد:ويژگيهاى امام حسين عليه السلام
طبق رواياتى كه در دست است ، خداوند در قرآن شريف از امامت و ولايت و شخصيّت امامان نور و سيره و روش و مسئوليّت آنان در صيانت از دين و ارزشهاى آسمانى ، ... و از شهادت و سوگ امام حسين عليه السلام كه در راه دين و قرآن حماسى ترين و شكوهمندانه ترين فداكارى را آفريد، سخن گفته است كه برخى آيات در اين مورد ترسيم مى گردد.
وَوَصَّيْنَا الاِْنْسانَ بِوالِدَيْهِ اِحْساناً اَشُدَّهُ وَبَلَغَ اَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ اَوْزِعْنى اَنْ اَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتى اَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَعَلى والِدَىَّ وَاَنْ اَعْمَلَ صالِحاً تَرْضيهُ وَاَصْلِحْ لى فى ذُرِّيَّتى اِنّى تُبْتُ اِلَيْك وَاِنّى مِنَ الْمُسْلِمينَ.
ما انسان را به نيكى كردن به پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش (بار) او را در دوران باردارى به دشوارى حمل كرد و نيز به دشوارى (بار) او را بر زمين نهاد و دوران باردارى و از شير گرفتنش سى ماه است تا هنگامى كه به مرحله كمال خود برسد و به چهل سالگى درآيد مى گويد:
پروردگارا! به من الهام فرما تا سپاس نعمتى را كه تو بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتى ، به جا آورم و تا كارهاى شايسته اى كه تو آن را مى پسندى انجام دهم .
پروردگارا! نسل مرا برايم شايسته ساز، چرا كه من به بارگاه تو روى آوردم و قطعاً از مسلمانان خواهم بود.
طبق اسناد معتبر روايت شده است كه چون فاطمه عليها السلام به حسين باردار شد، فرشته وحى بر پيامبر نازل گرديد و گفت : خداوند ضمن درود، شما را به ولادت فرزند گرانمايه اى از فاطمه ، كه ستمكاران امّتت ، پس از شما او را به شهادت مى رسانند، مژده مى دهد.
پيامبر ضمن پاسخ سلام و درود الهى به وسيله فرشته وحى ، گفت چنين فرزندى را با چنين رخدادى سهمگين و افتخارات بزرگ نمى طلبد.
فرشته وحى عروج كرد و بار ديگر فرود آمد كه پيام همان بود و پاسخ نيز همان .
بار سوّم فرودآمد و گفت : خداوند مژده ات مى دهد كه امامت و پيشوايى بشريّت را در نسل اين فرزندت قرارمى دهم . و پيامبر رضايت خويش را اعلام كرد. سپس موضوع را با دخت گرانمايه اش در ميان نهاد فاطمه عليها السلام نيز همانند پدرش پس از دريافت بشارت امامت و پيشوايى در نسل حسين عليه السلام بدان رضايت داد.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: ویژه نامه محرم94
امام حسین علیه السلام ، امام سوم شیعیان، شهید کربلا و ملقب به ثاراللّه است که نهضت عاشورا بر محور فداکارى و جان فشانى آن حضرت شکل گرفت.
حسین علیه السلام ، تاریخ بشرى را از حماسه و ایثار کرد و درس آزادگى و عزت به انسان ها آموخت. او با تقدیم خون خویش در کربلا، درخت اسلام را آبیارى کرد و مسلمانان را بیدار ساخت. پرداختن به شخصیت والا و الهى آن رادمرد جهان اسلام و بررسى جنبه هاى گوناگون حیات آسمانى آن سپهر ایمان، شناختى درخور و مجالى فراتر مى طلبد. در این بخش برآنیم در حد توان با گزینشى از مکارم اخلاق آن امام همام و سیره و سخن آن پیشواى بزرگ، ره توشه اى براى رهروان راه ولایت فراهم کنیم. مراحل زندگانى امام حسین علیه السلام پیش از واقعه عاشوراشخصیت شناسى امام حسین علیه السلام
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: ویژه نامه محرم94
امام حسین علیه السلام در طول مسیر به آیاتى استناد فرموده اند که عبارتند از: 1) آیه اول: آیه 33 سوره احزاب: همینکه نماینده یزید در مدینه تصمیم گرفت از امام حسین علیه السلام براى یزید بعیت بگیرد امام فرمود: واى بر تو، تو پلید هستى و ما خانواده اى هستیم که خداوند در شأن ما فرموده است:«همانا خداوند مى خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدى (احتمالى، شک و شبهه اى) را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد». 8) آیه هشتم: آیه 156 سوره بقره: هنگامى که در مسیر کربلا خبر شهادت مسلم را شنیدند فرمودند:حرکت امام حسین علیه السلام بر اساس قرآن
2) آیه دوم: آیه 88 سوره هود: امام حسین علیه السلام در پایان وصیت نامه اى که قبل از حرکت به کربلا نوشتند به این آیه استناد کردند:
«توفیق من جز به (اراده) خداوند نیست که بر او توکل کرده ام به او روى آورده ام».
3) آیه سوم: آیه 21 سوره قصص: همین که براى فرار از بیعت با یزید (در 28 رجب) از مدینه به سوى مکه خارج شدند این آیه را تلاوت فرمودند:
«آن گاه که (موسى) از آنجا ترسان و نگران بیرون شد گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمکار نجات بده».
4) آیه چهارم: آیه 78 سوره نساء: شیخ مفید مى گوید: هنگامى که امام حسین علیه السلام به سوى مدینه رهسپار شد گروه هایى از جن و فرشته براى یارى آن حضرت حاضر شدند اما امام آیات زیر را تلاوت فرمودند:
«هر کجا که باشید ولو در برج هاى استوار سربه فلک کشیده مرگ شما را فرامى گیرد» و «کسانى که کشته شدند در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پاى خویش) به قتلگاه خود رهسپار مى شدند».
5) آیه پنجم: آیه 22 سوره قصص: هنگامى که امام حسین علیه السلام شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند این آیه را تلاوت فرمود:
«چون روبه سوى مدین نهاد، گفت: باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایى کند»
6) آیه ششم: آیه 54 سوره توبه: امام هنگامى که با ابن عباس در مکه گفتگو مى کردند درباره بنى امیه این آیات را تلاوت فرمودند:
«آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداخته اند» و «با مردم ریاکارى کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى کنند» و «در این میان (بین کفر و ایمان) سرگشته اند نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اینان (نامؤمنان) و هر کس که خداوند در گمراهى واگذردش، هرگز براى او بیرون شدنى نخواهد یافت».
7) آیه هفتم: آیه 41 سوره یونس: در آستانه عیدقربان که امام حسین علیه السلام از مکه به سوى کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بستند درگیرى را تازیانه رخ داد. به امام حسین علیه السلام گفت: مى ترسم شما میان مردم شکاف بیفکنى! حضرت این آیه را تلاوت فرمودند:
«عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من مى کنم برى و من از آنجا شما مى کنید برى و برکنارم».
«کسانى که چون مصیبتى به آنان رسد گویند: ما از خداییم و به خدا بازمى گردیم».
9) آیه 10 سوره فتح: در نزدیکى کربلا همین که حر به امام گفت: چرا آمده اى؟ فرمود: نامه هاى دعوت شما مرا به این جا آورد ولى حالا پشیمان شده اید و این آیه را تلاوت فرمود:
«پس هرکس که پیمان شکند همانا به زیان خویش پیمان شکسته است»
10) آیه 23 سوره احزاب: در مسیر کربلا هنگامى که خبر شهادت نامه رسان خود «قیس بن مسهر صیداوى» را شنید، گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمود:
«از ایشان کسى هست که برعهد خویش (تا پایان حیات) به سر برده است و کسى هست که (شهادت را) انتظار مى کشد و هیچ گونه تغییر و تبدیلى در کار نیاورده اند».
11) آیه 41 سوره قصص: همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمى براى حز فرستاد که راه را بر حسین علیه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت امام این آیه را تلاوت فرمود:
«و آنان را پیشوایانى خواندیم که به سوى آتش دوزخ دعوت مى کنند و روز قیامت یارى نمى یابند».
12) آیه 19 سوره 58 : امام حسین علیه السلام در کربلا درباره لشکر یزید براى دختر من سکینه این آیه را تلاوت فرمود:
«شیطان بر آنان دست یافت، سپس یاد خدا را از خاطر آنان برد».
13) آیه 71 سوره یونس: در روز عاشورا براى لشکر یزید این آیه را تلاوت فرمود:
«شما با شریکانى که قائلید کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید، سپس در کارتان پرده پوشى نکنید، آن گاه کار مرا یکسره کنید و *** ندهید».
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: ویژه نامه محرم94
ابوهريره از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عليه روايت كرده است: هنگامى كه خدا آدم را آفريد در سمت راست عرش پنج شبح نور ديد كه در سجده و ركوع هستند آدم پرسيد: اين پنج شبح كه در هيبت و صورت من هستند كيانند؟ پاسخ آمد:
از به دنیا آمدن حسین(ع) هفت روز گذشته بود که اسماء دوباره بردش پیش پیامبر (ص). پدر بزرگ برای نوزاد گوسفند قربانی کرد و هم وزن موهای سرش نقره صدقه داد. اسماء باز هم گریة پیامبر(ص) را دید. این بار طاقت نیاورد. نتوانست نپرسد. پرسید: "این گریه برای چیست؟ هم امروز و هم روز تولد؟" ----------------- منبع : کتاب جلوه های عاشقیآدم ابوالبشر از پنج نوری که هنگام خلقتش دید ، از خداوند سوال می کند؟
اينان پنج تن از فرزندان تو هستند كه پنج نام براى آنها از نام هاى خود مشتق كرده ام و اگر براى ايشان نبود، بهشت و جهنم و عرش و كرسى آسمان و زمين و فرشتگان و آدميان و جنيان را نمى آفريدم، پس من محمود و اين محمد است، و من عالى هستم و اين على است، و من فاطرم و اين فاطمه است و من احسانم و اين حسن است، و من محسنم، و اين حسين است، به عزتم سوگند كه هر كس ذره اى از كينه ايشان در دل داشته باشد، او را داخل آتش مى كنم ايشان برگزيدگان من هستند و به ايشان نجات مى دهم، و به ايشان هلاك مى كنم، هرگاه حاجتى دارى به اين پنج تن متوسل شود، پس پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: ماييم كشتى نجات، هر كس به آن متعلق شود نجات يابد و هر كس از آن برگردد هلاك شود.
پرتوى از عظمت حسين عليه السلام، ص 58چند برش از زندگی امام حسین علیه السلام
گفت: "گریه میکنم برای نوه ام. روزی میآید که یک عده ستمکار از بنی امیه او را میکشند."
فاطمه(س) خواب است. حسین(ع) گریه میکند. یک دفعه گهواره شروع میکند به تکان خوردن. صدای لالایی شنیده میشود. حسین آرام میگیرد. ماجرا را که برای محمد (ص) تعریف میکنند، میگوید : "جبرئیل بوده، جبرئیل امین."
-----------------
خیلی دوستش داشت. خودش را از حسین و حسین را خود میشمرد. روزی پیامبر روی منبر سخنرانی میکرد. ناگهان خطبه را قطع کرد و به میان مسجد آمد. حسین که زمین خورده بود را بغل گرفت و بوسید و به نگاههای متعجب مردم گفت:
"خدا به من چنین امر فرموده!"
-----------------
پیرمرد داشت وضو میگرفت. صدای دو پسر بچه را شنید. بحث میکردند که وضوی کدام شان درست است. پیرمرد توجهی نکرد. آمدند پیش او. گفتند: "ما وضو میگیریم؛ شما ببینید وضوی کداممان درست است." وضو گرفتند. صحیح و کامل. پیرمرد خندهاش گرفت. گفت: "وضوی هر دوتان حرف ندارد. این منم که با این سن و سال اشتباهی وضو میگیرم."
نقشه حسن و حسین گرفته بود.
--------------------------
پرسید: "آن کسی که آنجا وسط نشسته، کیست؟"
گفتند: "حسین، پسر علی."
پیش خودش گفت بروم قربه الی الله کمی به او فحش بدهم. آمد ایستاد روبرویش. تا میتوانست فحش داد و لعنت کرد. هم خودش را، هم پدرش را. گفت شما منافقید، شما اسلام را خراب کردید و از این حرفها. وقتی خسته شد دهانش را بست.
حسین گفت: "اهل شامی؟" مرد گفت: " بله". گفت: "میدانم. شامیها اینطوری هستند. پس حتماً غریبی و جایی هم نداری. بیا برویم خانه ی ما. مهمان ما باش. غذایی بخور. استراحتی بکن."
مرد بعداً می گفت: "دوست داشتم آن موقع زمین شکافته شود و من را ببلعد."
--------------------------
به آنهایی که از این و آن کمک میخواستند میگفت: "از کسی پول نخواهید مگر برای فقر شدید یا پرداخت بدهی یا پرداخت دیه."
به آنهایی که وضع مالی شان خوب بود میگفت: "اگر کسی از شما پول خواست حتماً به او بدهید. او با این کار آبروی خودش را برده، شما با رد کردنش آبروی خودتان را نبرید."
----------------------
میگفتند: "ای پسر پیامبر! چرا این قدر از خدا میترسی؟"
میگفت: "فقط کسی در قیامت امنیت دارد که در دنیا از خدا بترسد."
خودش وضو که میخواست بگیرد رنگش زرد میشد، بدنش شروع میکرد به لرزیدن.
--------------------------
رفتم پیش او و گفتم: "ضمانت کسی را کردهام و حالا به اندازهی یک دیه کامل بدهکار شدهام، پولش را ندارم. کمکم کنید!" گفت: "سه سؤال میپرسم. اگر یکی را جواب بدهی، یک سوم نیازت را به تو میدهم، اگر دوتا، دو سوم و اگر به سه سؤالم جواب بدهی، همه بدهکاری ات را میدهم.
- برترین اعمال؟ گفتم: "ایمان به خدا".
- زینت آدمی؟ گفتم: "دانشی که با بردباری همراه باشد."
- اگر نداشت؟
- ثروتی که با جوانمردی همراه باشد.
- اگر نداشت؟
- فقری که با شکیبایی همراه باشد.
- اگر این را هم نداشت.
مکث کردم. گفتم: "بهتر است صاعقه ای از آسمان بیاید و چنین آدمی را بسوزاند." خندید. یک کیسهی پول داد و یک انگشتر. صدایش هنوز در گوشم است: "جدم میگفت به هر کس به اندازه معرفتش بخشش کنید."
-----------------------
بار اولی که به مدینه میرفتم. فقیر بودم و غریب. پرسیدم: "دست و دلبازترین آدم این شهر کیست؟" گفتند: "حسین بن علی(ع)." دنبالش گشتم. توی مسجد پیدایش کردم. مشغول نماز بود. جلویش ایستادم. شروع کردم به شعر خواندن. فی البداهه. در مدح سخاوت و بخشندگیاش. راه که افتاد به سمت خانهاش، دنبالش رفتم و پشت در خانه اش ایستادم. کمی که گذشت دستش را از لای در بیرون آورد. چهار هزار دینار پول ریخته بود توی عبایش، داد دستم. چند بیت شعر هم خواند، انگار شرمنده باشد. گریه ام گرفت. گفت: "چرا گریه میکنی؟ نکند کم است؟" گفتم: "نه، گریه میکنم برای این دست ها که چطور با این همه بخشندگی زیر خاک میرود."
------------------------
غذای هر روزمان تکه ای نان خشک بود، تازه آن هم اگر پیدا میشد. آن روز هم مثل همیشه. نه، مثل همیشه نبود. خجالت کشیدیم دعوتش کنیم اما، دل به دریا زدیم. خواستیم همراهیمان کند.
لبخند روی لبهایش نشست. از اسب پایین آمد. نشست کنارمان. حسین(ع) مهمان ما شد با تکهای نان خشک.
--------------------------
خودش هم میدانست مستحق تنبیه است. چشمش که به شلاق افتاد، رنگ از صورتش پرید. یاد قرآن افتاد؛ از اخلاق اربابش خبر داشت. گفت: "والکاظمین الغیظ!" حسین(ع) دستش را بالا آورد: "رهایش کنید."
- والعافین عن الناس.
- از گناهت گذشتم.
- والله یحب المحسنین.
- تو را آزاد میکنم در راه خدا با دو برابر حقوق همیشگیات.
-------------------
کسی حق نداشت اسم علی(ع) را بیاورد مگر برای طعن و لعن و فحاشی. دستور معاویه بود. حسین(ع) باید اسم پدر را زنده نگه میداشت. اسم پسرهایش را گذاشت علی.
علی اکبر. علی اوسط. علی اصغر.
------------------
گفت: "یک وظیفه را انجام دهید، بقیهی کارها درست میشود؛ امر به معروف و نهی از منکر." یادشان آورد که قرآن علمای یهود را سرزنش کرده بود به خاطر صبرشان بر ظلم و فساد جامعه و بیشتر گفت از اوضاع زمانة خودشان. اما کیسههای پول بنی امیه، گوشها را کر کرده بود.
-------------------
صبح مروان او را توی کوچه دید. گفت: "یک نصیحتی میخواهم به تو بکنم. اگر با یزید بیعت کنی هم برای دنیایت خوب است، هم برای آخرتت."
حسین(ع) گفت: "انا لله و انا الیه راجعون. آن وقت دیگر فاتحه اسلام خوانده است، با این خلیفه مگر چیزی هم از اسلام میماند؟"
--------------------
نشست سر قبر پیامبر(ص). آمده بود خداحافظی کند. حرف هایش را که زد خوابش برد. خواب جدش را دید. بغلش کرد و پیشانیاش را بوسید.
گفت: "حسین عزیزم! به پا خیز که وقت وفا به پیمان است. معبودت میخواهد تو را در قربانگاه ببیند."
سند داستان ها:
منتهی الامال ج1ص337
2-بحارالانوار ج44ص198
3-موسوعةکلمات الحسین (ع)
4-سیره امام حسین (ع)ص29
5-منتهی الامال ج1ص20
6-سیره امام حسین (ع)ص32
7- سیره امام حسین (ع)ص52
8- بحارالانوار ج44ص196
9- منتهی الامال ج1ص342
10- منتهی الامال ج1ص342
11- بحارالانوار ج44ص195
12-انقلاب عاشوراص102
13-عقل سرخ ص86
14- منتهی الامال ج1ص357
15-لهوف ص90
منبع: گفتمان معنویت
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: ویژه نامه محرم94
لجه ای از بحر کلام نورانی سالار شهیدان
قال اباعبدالله الحسین علیه السلام
اَ يُّهَا النّاسُ نافِسوا فِى المَکارِمِ وَ سارِعوا فِى المَغانِمِ وَ لا تَحتَسِبوا بِمَعروفٍ لَم تَجعَلوا
امام حسین علیه السلام می فرمایند:
اى مردم در خوبى ها با یکدیگر رقابت کنید و در بهره گرفتن از فرصتها شتاب نمایید
و کار نیکى را که در انجامش شتاب نکردهاید، به حساب نیاورید.
(بحارالأنوار، ج 75، ص 121)
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: ویژه نامه محرم94
1- اين چند روايت از جلد 15 بحار جزء اول ، ص 143 و 144. منبع:آگاه شویم،حسن امیدوار،جلد اول.
امام حسين عليه السلام : سلام كردن بر سخن گفتم مقدم است . (1) روزى امام حسين عليه السلام در گوشه اى از مسجد پيامبر صلى اللّه عليه و آله نشسته بود. مردى عرب نزد او آمد و گفت : يابن رسول اللّه من بايد يك ديه كامل بپردازم و توان اداى آن را ندارم . نزد خودم مى روم و از كريمترين مردم درخواست مى كنم و كسى را كريمترين مردم درخواست مى كنم و كسى را كمتر از اهلبيت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نمى شناسم . امام عليه السلام خنديد و كيسه اى را كه در آن هزار دينار زر سرخ بود به او داد و انگشترى را كه دويست درهم ارزش داشت به او بخشيد و فرمود: طلاها را به طلبكارانت بپرداز و پول انگشتر را صرف مخارج زندگى نما. (انس ) گويد: نزد امام حسين عليه السلام بود كه كنيزى براو وارد شد و يك دسته گل به او تقديم كرد. روزى امام حسين عليه السلام از كنار مساكين عبور مى كرد كه ديد پلاسى پهن كرده و تكه نانى بر گذارده اند و مشغول خوردن هستند. حضرت به آنها سلام كرد و ايشان هم جواب سلام او را دادند. آنگاه وى را دعوت كردند تا باآنها غذا بخورد. امام عليه السلام هم كنار آنها نشست فرمود: اگر غذاى شماصدقه نبود باشماهم غذا مى شدم .سپس فرمود: به منزل من بيايد. فقرا هم به متزل آن حضرت رفتند و امام عليه السلام به آنها غذا و لباس داد و دستور داد مبلغى پول هم به آنها داده شد. (4) شخصس به نام (عصام بن مصطلق ) گويد: روزى به مدينه وارد شدم و حسين بن على عليه السلام را با قيافه اى جذاب مشاهده كردم و به شگفت آمدم آنگاه هر چه از حسادت نسبت به پدرش در دل داشتم آشكار كردم . گفتم : تو فرزند ابوتراب هستى ؟ جواب داد: آرى ، من هم او و پدرش را مورد برگوئى بسيار قرار دادم . در بين امام حسين عليه السلام و برادرش محمد حنفيه نزاعى پيش آمد. محمد حنفيه نامه اى به او نوشت و در آن نامه آورد: اى برادر! پدر من و تو على عليه السلام است ، بنابراين نه تو از اين جهت بر من فضيلت دارى و نه من بر تو فضيلتى دارم . اما مادر تو فاطمه عليه السلام دختر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است و اگر سراسر زمين پر ازطلااز آن مادر من باشد هرگز بامادرى تو برابرى نمى كند. پس هنگامى كه نامه مرا خواندى نزد من آى تا مرا راضى گردانى كه تو به فضل و برترى شايسته ترى . والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته . عصر حكومت معاويه بود و وليدبن عقبه از سوى او فرماندار مدينه بود. روزى امام حسين عليه السلام و وليد بر سر مزرعه اى باهم نزاع كردند. امام عليه السلام دستار از سر وليد برداشت و به گردنش پيچيد. يكى از غلامان امام حسين عليه السلام مرتكب لافى شد و امام عليه السلام دستور داد او را تازيانه زنند. مردى به امام حسين عليه السلام رسيد و قبل از هرچيز گفت : حالت چطور است ، خداوند سلامتى دهد. مردى نزد امام حسين عليه السلام آمد و درخواستى كرد. حضرت در پاسخ او فرمود: درخواست كردن كار خوبى نيست مگر براى پرداخت غرامت سنگين ، يابينوائى خاك نشين ، يا تعهد مالى سنگين . شخصى در محضر امام حسين عليه السلام گفت : نيكى كردن به نااهل ضايع مى شود. شخصى نزد امام حسين عليه السلام ديگرى را مورد غيبت قرار داد.حضرت فرمود: دست از غيبت برادر كه نان خورش سگها جهنم اسست .(9) روزى مروان بن حكم به امام حسين عليه السلام گفت : اگر شما مادرى چون فاطمه نداشتيد كه به آن افتخار كنيد چه چيزى داشتيد كه به آن افتخار كنيد؟
روزى امام حسين عليه السلام به ديدار اسامة بن زيد رفت . اسامه بيمار بود و از اندوهى كه داشت ناله مى كرد. وقتى امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد پنبه هاى را بر پشت او مشاهده كردند از امام سجاد عليه السلام پرسيدند كه اينها اثر چيست ؟ مردى از انصار به خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و از او در خواست كمك كرد. منبع: قصه های تربیتی چهارده معصوم(محمد رضا اکبری)
كمك به اندازه معرفت فقير
امام حسين عليه السلام فرمود: اى برادر عرب من سه سوال مى كنم اگر يكى از آنها راجواب دادى يك سوم بدهى تو را مى پردازم و اگر دو مساله را پاسخ دادى دوثلث آن را ادا مى كنم و اگر هر سه سوال را جواب دادى تمام بدهى تو را مى پردازم .
مردعرب گفت : يابن رسول اللّه آيا شما از من (كه عربى جاهل و بى سواد هستم ) سوال مى كند؟ شما كه اهل علم و شرف و بزرگى هستيد؟
امام حسين عليه السلام فرمود: بله شنيدم كه جدم رسول اللّه خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: (المعروف بقدر المعروفة ) (به اندازه معرفت احسان شود.)
مرد عرب گفت : هر چه مى خواهيد سوال كنيد اگر دانستم جواب مى دهى و اگر ندانستم از شما مى آموزم . (و لاقوة الاباللّه )
امام عليه السلام پرسيد: (اى الاعمال افضل ) (كدام اعمال بهترند؟)
جواب دادن (الايمان باللّه ) (ايمان به خدا)
حضرت پرسيد: (فما النتجاة من المهلكة ) (راه نجات از مهلكه كدام است ؟)
پسخ داد: (الثقة باللّه ) (اعتماد و توكل بر خداوند.)
امام عليه السلام سوال كرد: (فمايزين الرجل ) (چه چيزى به مرد زينت مى بخشد؟)
مرد عرب جواب داد: (علم معه حلم ) (توكل توام با بردبارى )
حضزت فرمود: اگر علم وحلم نداشت چه چيزى او را زينت مى دهد؟مرد عرب : (فقر معه مروة ) (مال همراه بامروت )
امام عليه السلام : اگر از فقر و صبر هم بر خوردار نبود چه ؟
مرد عرب : ( صاعقة تنزل من السماء و تحرفه فانه اهل لذلك )( صاعقه اى از آسمان پائين آيد واو را آتش زند كه مستحق چنين عذابى است )
مرد عرب آنها را برداشت و گفت :( اللّه اعلم حيث يجعل رسالته ) يعنى : يعنى خداوند بهتر مى داند که رسالتش را رد مجا قرار دهد. (2)بخشش
امام عليه السلام به او فرمود: تو را بخاطر خدا آزاد كردم .
انس گويد: من گفتم : او يك دسته گل كه بهائى ندارد براى تو آورد آنگاه او را آزاد مى كنى ؟
امام عليه السلام فرمود: خداوند اين گونه ما را ادب كرده و رد قرآن فرموده است :
و اذا خييتم بتحية فحيوا باحسن منها اوردوها
يعنى : هر گاه مورد تحيتى قرار گرفتيد بهتراز آن تحيت كنيد يا همان گونه پاسخ گوئيد.
و بهتر از اين تتحيتى كه او به من داشت آزادى او مى باشد. (3)دعوت فقرا به صرف غذا
بزرگوارى امام حسين عليه السلام
آنگاه با عطوفت و مهربانى به من نگاه كرد و اين آيات را تلاوت كرد:
و امر به نيكى كن واز انسانهاى جاهل درگذر، و اگر وسوسه اى از شيطان در تو ايجاد شد به خدا پناه آور كه او بسيار شنوا و آگاه است . وقتى طايفه اى از شيطانها پرهيزكاران را وسوسه كنند خدا را به ياد آورند و همان لحظه آگاه و بينا شوند، شيطانها برادرشان (افراد فاسق و هواپرست ) را به گمراهى مى كشانند.
سپس به من گفت : آرام باش و براى من و خودت از خداوند طلب مغفرت كن . اگر از ما يارى بخواهى تو را يارى خواهيم كرد و اگر كمك بخواهى كمك مى كنيم و اگر طلب هدايت نمائى تو را هدايت خواهيم كرد.
مردبا اين بر خورد نيكوى حضرت از گفته ها و رفتار خود پشيمان شدم در اين هنگام حضرت فرمود:
لاتثريب عليكم اليوم يغفراللّه لكم و هوارحم الراحمين .
(يوسف به برادران شرمنده خود گفت ) امروز هيچ ملامتى بر شما نيست (و من عفو كردم ) خداوند شمارا مى بخشد او مهربانترين مهربانان است .
سپس فرمود: آيا اهل شام هستى ؟
گفتم : بله
فرمود: اين خود طبيعى است كه معاويه در ميان مردم شام شايع كرده است . درود خدا بر ما و تو باد. نيازمنديهاى خود را بگو كه مرا بهتر از آنچه گمان برده اى خواهى يافت ، انشاءاللّه تعالى .
عصام گويد: با اين بر خورد بزرگوارانه او زمين با همه پهناورى كه داشت برايم تنگ شد و دوست داشتم كه مرا در خود فرو برد آنگاه خود را از وى دور كردم و از آن پس كسى محبوبتر از او پدرش نزد من نبود. (5)صلح طلبى
امام حسين عليه السلام پس از خواندن نامه او به پيشنهاد برادرش محمد جامعه عمل پوشانيد و به نزد او رفت و ازآن پس هيچگاه بين آنها كدورتى پيش نيامد. (6)برخورد با ظالم
مروان فاسق كه شاهد ماجرا بود گفت : من تابه حال نديده بودم كه مردى اين گونه بر امير خود جرات داشته باشد كه حسين بر تو جسارت كرد. وليد كه از نيت تحريك آميز مروان آگاه بود گفت : به خدا سوگند اين حرف را بخاطر دفاع از من نمى گوئى بلكه بخاطر حسادت بر حلم من مى گوئى كه نسبت به حسين دارم . آنگاه گفت : مزرعه از آن حسين است .
امام عليه السلام به وليد فرمود: مزرعه از آن تو باشد و برخاست و رفت . (7)عفو بخشش
غلام گفت : اى مولاى من قرآن مى فرمايد: (الكاظمين الغيظ) (مومنين غضب خود را فرو مى نشانند)
حضرت فرمود: رهايش كنيد.
غلام ادامه داد: ( والعافين عن الناس ) (خطاى مردم رامى بخشند.)
حضرت فرمود: تو را بخشيدم .
غلام ادامه داد: ( واللّه يحب المحسنين ) (خداوند نيكوكاران را دوست دارد.)
امام عليه السلام فرمود: تو را آزاد كردم و براى تو دو برابر آنچه مى دادم مقرر كردم . (8)سلام مقدم است
امام عليه السلام فرمود: سلام كردن بر سخن گفتن مقدم است . خداوند به تو سلامتى دهد. آنگاه فرمود: به كسى اجازه سخن دهد تااول سلام كند.ترك درخواست از ديگران
آن مردگفت : من هم جز بخاطر يكى از اين موارد نيامدم .
آنگاه حضرت دستور داد صد دينار به او دادند.نيكى به بدان
امام عليه السلام فرمود چنين نيست ، احسان همانند باران تندى است و به نيك و بد مى رسد.رد غيبت
برخورد با دشمنان
امام عليه السلام برخاست و بادستهاى قوى خود گلوى مروان رافشار داد و دشتارش را بر گردنش پيچيد تااينكه بيهودش شد آنگاه او را رها كرد. و رو به عده اى از قريش كرد و فرمود: آيا در روى زمين كسى به غير از من و برادرم محبوبتر نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بود؟ آيا غير از من و برادرم پسران دختر پيامبرى وجود دارد؟
آنها گفتند: خير، تنها شما پسران دختر پيامبر هستيد كه بهترين افراد نزد رسول خدا بوديد.
آنگاه امام عليه السلام فرمود: من هم كسانى را ملعون و پسر ملعون غير از مروان و پدرش دشمن رسول اللّه بر روى زمين نمى دانم . سپس به مروان فرمود: بين مغرب و مشرق كسانى از تو و پدرت دشمن تر نسبت به خدا و رسول او و اهل بيتش نمى باشد. (10)اداعاى دين ديگران
امام عليه السلام به او فرمود: غم تو براى چيست اى برادر من .
اسامه : بخاطر بدهى كه دارم و آن شصت هزار درهم است .
امام عليه السلام فرمود: برعهده من كه آن را ادا كنم .
اسامه : مى ترسم بميرم .
امام عليه السلام فبل از اينكه بميرى آن را ادا مى كنم و دين او را قبل از مرگش ادا كرد. (11)دستيگرى از فقرا
حضزت فرمود: از بين انبارهاى طعام و چيزهاى ديگر را بر پشت خود مى گذارند و به خانه بيوه زنان و كودكان يتيم و فقرا و مساكين مى برد اين پينه ها در پشت او پديدار شد. (12)رعايت شخصيت فقير
امام عليه السلام فرمود: اى برادر انصارى آبروى خود را از درخواست حضورى حفظ كن و حاجتت را در نامه اى بنويس من انشاء اللّه به آن عمل كرد به گونه اى كه شاد گردى .
آن مرد هم در نامه نوشت : اباعبداللّه ! فلان شخص پانصد دينار از من طلبكار است و بر گرفتن آن اصرار مى ورزد، به او بگو به من مهلتى بدهد.
امام علیه السلام نامه راخواند به منزل رفت و كيسه اى آورد كه هزار دينار در آن بود همه را به مرد فقير داد و فرمود: با پانصد دينار آن وام خود را بپردازد و باپانصد دينار ديگر زندگى خود را اداره كن و جز از يكى از اين سه كس درخواستن نكن : مرد ديندارياصاحب مروت و يا اصيل و خانواده دار، زيرا انسان ديندار بهنگام درخواست ديگران با كمك به آنها ديتش راحفظ مى كند و انسان با مروت بخاطر مروتى كه دارد از كمك نكردن شرم دارد، و انسان اصيل مى داند كه تو با درخواستى كه كردى از آبروى خود مايه گذاردى و با آن برآوردن حاجتت آبروى تو را حفظ مى كند.(13)
پانویس:
1. تحت العقول .
2. بحارالانوار، ج 68، ص 156.
3. تحت العقول ، بخش مربوط به امام حسين عليه السلام .
4. بحارالانوار، ج 44، ص 196و 197.
5. بحارالانوار، ج 44، ص 191.
6.. سوره اعراف ، آيه 199 تا 202.
7.سفيتة البحار، ج 1، ص 421.
8. بحارالانوار، ج 44، ص 191.
9. تحت
العقول
10. تحت العقول
12. بحارالانوار، ج 44، ص 189 . 74 بحارالنوار، ج 44 (ص ) 189.
13. تحت العقول
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: داستانهای ائمه: امام حسین (ع): شیعه واقعی
هفت روز است که زمین را آفریده اند . هفت روز است که زمین را شخم میزنیم . همه گندم های ممنوعه را کاشتیم و جاودانگی نرویید . همه دانه های پنهان در جیب هایمان را کاشتیم و میوه نهال هیچ کدامشان طعم سیب نیمه کاره را نداد . غروب هفتم است . غروبی که فهمیده ایم این خاک «موات» است و این زمین مرده استعداد رویش هیچ چیز را ندارد .
امشب، هفتمین شب است . شب نا امیدی از خاک . شب دل بستن به آب! و خبر ساده و کوتاه است: «آب را بستهاند!»
خسته از هفت روز چنگ زدن در خاک، به خیمه میرسیم . خبر میرسد و خبر ساده و کوتاه است: «آب را بسته اند!» بی طاقتیم . بیتاب . لب ها ترک خورده . زبان ها به کام چسبیده . یکی میگوید: «الهه آبها! رحمت!» یکی می نالد: «خدای دریاها! ابر!» کسی میخواند: «فرشته های نزول! باران!»
آهسته زیر لب میگوییم: یا قمر بنی هاشم! همه بر میگردند . ناگهان حیرت زده به ما خیره میشوند . همه آنهایی که ارتباط این اسم را با آب نمیدانند!
ته کوزه ها را می تکانیم . مشکها را می فشریم . دریغ از قطرهای . شکم هایمان را برهنه میکنیم . میچسبانیم به خاکی که میگویند روزی خیمه سقا بوده است تا لهله مان شاید فروکش کند .
ایستاده اند . حیرت زده . خیره به ما همه آنهایی که ارتباط این خیمه را با آب نمیدانند!
امشب، هفتمین شب است . شب دل بستن به عشق . و خبر ساده و کوتاه است: عشق را، پوچ کرده اند . عشق دروغ شده است . کوچک . در ابعاد و اندامی حقیر که حتی نمیشود آن را شناخت . شناسنامه دارد . و سن و حتی قیافه .
و ما خودمان را چسبانده ایم به خنکای کف خیمه سقا که میگویند عشق را می شناسد و میتواند آن را باز آورد . و صدا میزنیم: «یا ابا فاضل»
و حیرت میکنند همه آنها که ارتباط این لقب را با عشق میدانند!
امشب هفتمین شب است . و ما رسیدهایم خسته از هفت روز تنهایی و حقارت . پی قهرمان میگردیم . و خبر ساده و کوتاه است: «قهرمانی مرده است»
فقط روئین تنان خیالی مانده اند . تهمتنان افسانه ای . پروردگان سیمرغ های اساطیری . دست میکشیم به عمود خیمه و میگوئیم، «یا اباالفضل علمدار» .
میدانیم چیزی مثل یک علم که هیچ وقتبر زمین نمانده است، دستمان را میگیرد . مردی که افسانه و اساطیر نیست .
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: شب عطش