عالمه ی آل بتول
اول ذی القعده میلاد بزرگ بانویی است که نام شریف ایشان فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون می باشد.
حضرت معصومه علیهاالسلام در همان سنین کودکی پدر گرامی خود را که در حبس هارون در شهر بغداد به شهادت رسید، از دست داد و از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام قرار گرفت.
بشارت ولادت
اهل بیت علیهم السلام به فضایل و مناقب حضرت فاطمه معصومه علیها السلام)حتی قبل از تولد او اشاره کرده اند. امام جعفر صادق علیه السلام در ضمن حدیث مشهوری - پیش از آنکه امام کاظم علیه السلام متولد شد - از دفن پیکر مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در قم خبر داده و در این باره فرموده بود:
«آگاه باشید! حرم خدا، مکه است و ... همانا قم، کوفه کوچک است و سه در از درهای هشت گانه بهشت به سوی قم گشوده می شود. به زودی بانویی از تبار من در قم دفن می گردد و نام او فاطمه دختر موسی است و با شفاعت او همه شیعیان من داخل بهشت خواهند شد».(بحار الانوار، ج57، ص 216؛ مجالس المومنین، نورالله شوشتری ، ج1، ص 83.)
همچون زینب
در سال 200 هجری قمری در پی اصرار و تهدید مأمون عباسی سفر تبعیدگونه حضرت رضا علیه السلام به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اینکه کسی از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهی خراسان شدند.
یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه علیهاالسلام به شوق دیدار وی و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده ای از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلی مورد استقبال مردم واقع شد.
در این سفر آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان، حضرت زینب علیهاالسلام، پیام مظلومیت و غربت برادر گرامی شان را به مردم مۆمن و مسلمان می رساندند و مخالفت خود و اهل بیت علیهم السلام را با حکومت حیله گر بنی عباس اظهار می کردند. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید، عده ای از مخالفان اهل بیت علیهم السلام که از پشتیبانی مأموران حکومت برخوردار بودند، راه را بر ایشان بستند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند. در پی این حادثه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند و حتی بنا بر نقلی حضرت معصومه علیهاالسلام را نیز مسموم کردند.( ماهنامه دنیای زنان شماره 52)
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: عالمه ی آل بتول
«بگو کیستی؟»
این بانو کیست که پاکی، از خورشید عفت او جلوه گرفته است
و قداست، از کوثر عصمت او آب و تاب؟!
این بانو کیست که کویر قم، به قدوم دعای او، به بهار نیایش
و ستایش تبدیل شده است و کهکشان امامزادگان قم، در آسمان معنویت
و منظومه عشق او اجرام طواف بر قامت ارادت خود بستهاند و
ملایک، بال تبرک و توسل به ضریح آسمانیاش میکشند؟!
این بانو کیست که هر تار و پود لباس مهرش، بوی رضا علیهالسلام
به مشام تأمل میرسد و صدف قم، به لؤلؤ وجود او، در
حلقه شهرها به خود میبالد و مینازد؟!
این بانو کیستت که معلم و مربی خصوصی او، امام موسای کاظم علیهالسلام ،
بر سطر سطر تکالیف الهی او آفرین میگوید و قلم اندیشه او را میگشاید
و اسفند جان به یمن دانایی فرزندش، در آتش دعا دود میکند
که: (جان پدر به فدای دُردانه خود)؟!
این بانو کیست که جرعه جرعه زیارتنامهاش از سبوی عشق و ارادت
برادرش امام رضا علیهالسلام در بزم توسل به جام و جان مشتاقان کرامت
او ریخته میشود؛ جرعههای معرفتی که هر قطرهاش لکههای هوس و آلودگی
وسوسه شیطان را از تن فطرت پاک میکند؟!
این بانو کیست که جلوههای دوباره شکوه فاطمه علیهاالسلام و شرف
زینب علیهاالسلام و زلال عصمت او نمایان است؟!
«عمه سادات سلام علیک روح مناجات سلام علیک
عمه سادات بگو کیستی فاطمه یا زینب ثانیستی
تو، «شفیعه محشری» که شمیم بهشتی شفاعت، از شبکه های ضریحت
مشام امید را مینوازد: «یا فاطمةُ اِشْفَعی لَنا فی الجنةِ فانّ لکِ عندَ اللهِ شأنا مِنَ الشأنِ».
و بوی قبر پنهان زهرا علیهاالسلام در لحظه لحظه آئینه های حرمت
نمایان است؛ و کوچه باغ یادها، از تو بوی یاس کبود گرفته است.
پرتوی از تلألو زهرا گوهری پربهاست معصومه
تو «کریمه اهل بیتی» که حاتم طائی، هر شب قصه های دست بخشنده اش
را از نقره های تابش مهتاب میشنید
و قطره کوچک جود خویش را در مقابل دریای کرم تو ناچیز میشمرد و امروز،
ستارهها از پشت پرده شب،دست گدایی به سوی گنج ضریحت میکشند و هر روز
خورشید دانش الهی از فروغ روی ماه تو، از آسمان بلند فیضیه دست پرتوهایش
را بر سر افکار جهانی میکشد.
تو «فاطمه معصومه ای» که گل نجابت، عشق حیا و عفاف او را در
مدرسه شرافت و طراوت، بر روی گلبرگهای غیرت خود تمرین میکند و
صادق آل محمد علیهالسلام ، به خاطر طهارت روحش، مُهر حرم خود
را بر سند عنایت، به قم زد.
آری! تو چراغ فروزان خدایی در شب تار دنیائی
«آیتی از خداست معصومه لطف بیانتهاست معصومه»
محمدحسین قدیری
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: «بگو کیستی؟»
آسمان، دامن دامن گل به زمین هدیه می کند.
پرنده ها، زیباترین نغمه های عاشقانه شان را در
گوش درخت ها زمزمه می کنند.
خورشید، پرفروغ تر از هر روز، بر خانه نورانی
موسی بن جعفر علیه السلام می تابد و باران، قطره قطره
آواز می شود به یمن قدوم مبارک بانویی بهشتی.
بانویم معصومه! نگاه معصومانه ات، امید را در دل خسته زمین
می رویاند و رایحه پاک بهشتی ات، نسیم را به وجد می آورد.
آمدی؛ تا پروانه ها، رمز و راز عاشقی را بر
گرد شمع آسمانی وجود تو تجربه کنند.
آمدی؛ تاکلمات، واژه واژه دعا شوند و در دست های
نجیب و مهربان تو، به اجابت برسند.
آمدی؛ تا به کویر خشکیده قم، حضور سبز بهار را هدیه کنی.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: خورشید، پرفروغ
میلاد فخر زنان
سلام، فاطمه معصومه!
تو آمدی و با آمدنت، بال فرشتگان الهی فرش زمین شد
تامعصومیت، مطهره ای دیگر از فرزندان محمّد (ص) را در برگیرد.
گلی همزاد علی بن موسی الرضایی که از یک شاخه
روییدید تا هر دو، پناه دل سوختگان باشید.
امروز بر شانه های خاک، گام نهادی تا لباس شفا را
بر روح مجروح دردمندان بپوشانی.
نام روشن و شفاف تو ای فخر زنان عالم!
شفیعه روز قیامت و انیس لحظه های عبادت است؛
آنجا که از صمیم قلب، به تو توسل می جوییم تا
بر گردنه های سنگین گناه در میانه راه نمانیم.
رزیتا نعمتی
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: میلاد فخر زنان
مقام علمي حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشيع است و مقام علمي بلندي دارد.
نقل شده که روزي جمعي از شيعيان، به قصد ديدار حضرت موسي بن جعفر (ع) و پرسيدن پرسش هايي از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش هاي خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکي خردسال بيش نبود، تحويل دادند.
فرداي آن روز براي بار ديگر به منزل امام رفتند، ولي هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش هاي خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدي به خدمت امام برسند، غافل از اين که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است.
وقتي پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان، شهر مدينه را ترک گفتند. از قضاي روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتي امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدايش.
حضرت فرمودند :خداوند حرمى داردند كه مكه است پيامبر حرمى داردند و آن مدينه است و حضرت على (ع) حرمى داردند و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود .
زنى از فرزندان من در قم از دنيا مى رودند كه اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شيعيان من وارد بهشت مى شوند .
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: مقام علمي حضرت معصومه (س)
مظهر فضايل
حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضايل و مقامات است.
روايات معصومان (ع) فضيلت ها و مقامات بلندي را به آن حضرت نسبت مي دهد. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايند:
«آگاه باشيد که براي خدا حرمي است و آن مکه است؛ و براي پيامبر خدا حرمي است و آن مدينه است.
و براي اميرمؤمنان حرمي است و آن کوفه است. بدانيد که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است.
آگاه باشيد که قم، کوفه کوچک ماست، بدانيد بهشت هشت دروازه دارد که سه تاي آن ها به سوي قم است. بانويي از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند.»
ونيز امام رضا عليه السلام فرمودند:
كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زيارت كند پاداش او بهشت است .
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: مظهر فضايل
سرچشمه دانش
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: ویژه نامه میلاد کریمه آل الله حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
╫►♥◄╫ آفتاب قم ╫►♥◄╫
* ویژه نامه میلاد کریمه آل الله حضرت فاطمه معصومه
سلام الله علیها و بزرگداشت مقام دختر وهفته کرامت*
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی
تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی
هر شب دلم قدم به قدم می کشد مرا
بی اختیار سمت حرم می کشد مرا
با شور شهر فاصله دارم کنار تو
احساس وصل می کند آدم کنار تو
حالی نگفتنی به دلم دست می دهد
در هر نماز مسجد اعظم کنار تو
با زمزم نگاه دمادم هزار شمع
روشن کننند، هاجر و مریم کنار تو
تا آسمان خویش مرا با خودت ببر
از آفتاب رد شده شبنم کنار تو
در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست
خونین تر است ماه محرم کنار تو
ما در کنار صحن شما تربیت شدیم
داریم افتخار که همشهری ات شدیم
ما با تو در پناه تو آرام می شویم
وقتی که با ملائکه همگام می شویم
بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات
مردان شهر نوکر و زنها کنیز هات
زیبا ترینِ خاطره هامان نگفتنی ست
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست
باران میان مرمر آیینه دیدنیست
این صحنه در برابر آیینه دیدنیست
مرغ خیال سمت حریمت پریده است
یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است
خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم
جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم
اعجاز این ضریح که همواره بی حد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است
من روی حرف های خود اصرار می کنم
در مثنوی و در غزل اقرار می کنم
ما در کنار دختر موسی نشسته ایم
عمریست محو او به تماشا نشسته ایم
اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست
ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم
قم سالهاست با نفسش زنده مانده است
باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم
بوی مدینه می وزد از شهر ما، بیا
ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم
از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان
از دست ما چه ها که کشیدی ببخشمان
من هم دلیل حسرت افلاک می شوم
روزی که زیر پای شما خاک می شوم...
سید حمید رضا برقعی
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: ویژه نامه میلاد کریمه آل الله حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
شـهــر مـديـنـه گـشـته سـيـه پوش
شــمـع ولايــت گـرديــده خـامـوش
کـشـتـه شـد صـادق آل مـحـمّـد(ص)
شـشـمـيـن اخـتـر سـپـهــر سـرمـد
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها
شيوهها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى
تربيت راويان
از گذر ممنوعيت نقل احاديث در مدت زمان طولانى توسط حكام اموى , احساس نياز شديد به نقل روايات و سخن پيامبر(صلّي الله عليه وآله) , امير مومنان(عليه السلام)، امام(عليه السلام) را وامى داشت به تربيت راويان در ابعاد مختلف آن روى آورد .
لذا اينك از آن امام در هر زمينه اى روايت وجود دارد و اين است راز ناميده شدن مذهب به (جعفرى).
آرى, راويان با فراگرفتن هزاران حديث درعلومى چون تفسير , فقه, تاريخ , مواعظ , اخلاق , كلام , طب , شيمى و... سدى در برابر انحرافات ايجاد كردند.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حديث از من روايت كرده است. پس آن ها را از من روايت كنيد. محمدبن مسلم هم شانزده هزار حديث از حضرت فرا گرفت.
و حسن بن على و شامى گفت : من در مسجد كوفه نهصد شيخ را ديدم كه همه مى گفتند: جعفر بن محمد (عليه السلام) برايم چنين گفت.
اين حجم گسترده از راويان در واقع, كمبود روايت از منبع بى پايان امامت را در طى دوره هاى مختلف توانست جبران كند و از اين حيث امام(عليه السلام) به موفقيت لازم دست يافت.آرى, روايت از اين امام منحصر به شيعه نشد و اهل سنت نيز روايات فراوانى در كتب خود آوردند.
ابن عقده و شيخ طوسى در كتاب رجال و محقق حلى در المعتبر و ديگران آمارى داده اند كه مجموعا راويان از امام به چهار هزار نفر مى رسند و اكثر اصول اربعمإئه از امام صادق (عليه السلام) است و همچنين اصول چهار صدگانه اساسى كتب اربعه شيعه ( كافى , من لا يحضره الفقيه, التهذيب, الاستبصار) را تشكيل دادند
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: شيوهها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى
ويژگى هاى عصر آن حضرت
عصر امام صادق(عليه السلام) همزمان با دو حكومت مروانى و عباسى بود كه انواع تضييق ها و فشارها بر آن حضرت وارد مى شد بارها او را بدون آن كه جرمى مرتكب شود, به تبعيد مى بردند .
ازجمله يكبار به همراه پدرش به شام و بار ديگر در عصر عباسى به عراق رفت.
يكبار در زمان سفاح به حيره و چند بار در زمان منصور به حيره, كوفه و بغداد رفت.
با اين بيان, اين تحليل كه حكومت گران به دليل نزاع هاى خود, فرصت آزار امام را نداشتند و حضرت در يك فضاى آرام به تاسيس نهضت علمى پرداخت, به صورت مطلق پذيرفتنى نيست , بلكه امام با وجود آزارهاى موسمى اموى و عباسى از هر نوع فرصتى استفاده مى كرد تا نهضت علمى خود را به راه اندازد و دليل عمده رويكرد حضرت, بسته بودن راه هاى ديگر بود.
چنان كه امام از ناچارى عمدا روبه تقيه مىآورد. زيرا خلفا درصدد بودند با كوچكترين بهانه اى حضرت رااز سرراه خود بردارند.
لذا منصورمى گفت: جعفربن محمد مثل استخوانى در گلو است كه نه مى توان فرو برد ونه مى توان بيرون افكند. برهمين اساس خلفا درصدد بودند ولو به صورت توطئه, حضرت را گرفتار و در نهايت شهيد كنند.
همانگونه كه درتاريخ نيز ثبت مي باشد ، منصورتا بدانجا پيش مي رود كه جاسوساني در لباس دوست براي فريب امام (عليه السلام) روانه مي گرداند تا شايد بتواند با نيرنگ روابط سياسي امام و شيعيانشان درخراسان را آشكار ساخته وامام رادركام توطئه اندازد، اماعلم لدني وعنايت پروردگار درايت و فراست امام رابرانگيخته وموجبات رسوائي هرچه بيشتر منصور را فراهم مي سازد .
آرى اين همه نشان از اختناق و فشارى دارد كه مانع از هر نوع اقدام عليه حكومت وقت مى شد, لذا امام به سوى تنها راه ممكن كه همان ادامه مسير پدر بزرگوارش امام باقر(عليه السلام) بود, روى آورد و از در دانش و علم وارد شد.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها
ايمان امام صادق (ع(
ما چند خبر از اخبار غيبي امام صادق (ع) را نقل مي كنيم كه خود دلالت بر ايمان شهودي امام صادق دارد.
1 ـ محمد بن عبدالله مي گويد: «عبدالحميد كه يكي از راويان فقه شيعه است در زندان بود. روز عرفه در مكه خدمت امام صادق رسيدم و از زندان و مضيقه عبدالحميد با ايشان صحبت كردم. امام صادق دعا كردند و بعد فرمودند: رفيقت از زندان آزاد شد. موقعي كه از مكه برگشتم و با عبدالحميد تماسم گرفتم، معلوم شد همان ساعت كه امام صادق دعا كرد و بعد خبر آزادي عبدالحميد را داد، او از زندان آزاد شد.»
2 ـ مهزم مي گويد: «براي ديدن امام صادق (ع) به مدينه رفتم و منزلي اجاره كردم. پس از مدتي تمايلي به كنيز صاحب خانه پيدا كردم و روزي دست او را با شهوت فشار دادم. همان روز به خدمت امام رسيدم و حضرت فرمودند: امروز كجا بودي؟ من به دروغ گفتم كه صبح را در مسجد به سر آوردم. حضرت فرمودند: اما تعلم ان هذا لاينال الا بالورع يعني: آيا نمي داني به مقام وايت، جز با ورع و پرهيزگاري نمي توان رسيد؟»
3 ـ ابي بصير مي گويد: «روزي من جنب بودم و چون ديدم كه عده اي به خدمت امام صادق مي روند، من هم با حالت جنابت رفتم. حضرت فرمودند: آيا نمي داني به خانه هاي ما جنب نبايد وارد شود؟»
4 ـ شقراني مي گويد: «روزي منصور دوانيقي به افرادي جايزه و عطا مي داد. من هم بر در خانة او ايستاده بودم كه امام صادق آمد. جلو رفتم و از ايشان خواستم كه از منصور براي من هم عطايي بگيرد. حضرت در مراجعت چيزي را كه برايم گرفته بود به من داد و فرمود:
الحسن لكل احد حسن ومنك احسن لمكانك منّا، القبيح لكل احد قبيحٌ ومنك اقبح لمكانك منا.
كار نيكو از هر كه سر زند خوب است و از تو بهتر چون منسوب به مايي، و كار زشت از هر كه سر زند بد است و از تو بدتر چون منسوب به مايي.» شقراني مي گويد: «اين كلام اشاره اي بود به كار زشت من، زيرا گاهي در خفا شراب مي خوردم.»
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها
امام و فقه اسلامی
ـ فقه شيعه اماميه كه به فقه جعفري مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زيرا قسمت عمده احكام فقه اسلامي بر طبق مذهب شيعه اماميه از آن حضرت است و آن اندازه كه از آن حضرت نقل شده است از هيچ يك از (ائمه) اهل بيت عليهم السلام نقل نگرديده است. اصحاب حديث اسامي راويان ثقه كه از او روايت كرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند.
ـ در نيمه اول قرن دوم هجري فقهاي طراز اولي مانند ابوحنيفه و امام مالك بن انس و اوزاعي و محدثان بزرگي مانند سفيان شوري و شعبه بن الحجاج و سليمان بن مهران اعمش ظهور كردند.
در اين دوره است كه فقه اسلامي به معني امروزي آن تولد يافته و روبه رشد نهاده است. و نيز آن دوره عصر شكوفايي حديث و ظهور مسائل و مباحث كلامي مهم در بصره و كوفه بوده است.
ـ حضرت صادق (ع) در اين دوره در محيط مدينه كه محل ظهور تابعين ومحدثان و راويان و فقهاي بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعيان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ي آن عصر بودند بلكه او تنها از يك طريق كه اعلاء و اوثق طرق بود نقل مي كرد و آن همان از طريق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علي بن الحسين (ع) و او از پدرش حسين بن علي (ع) و او از پدرش علي بن ابيطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و اين ائمه بزرگوار در مواردي كه روايتي از آباء طاهرين خود نداشته باشند خود منبع فياض مستقيم احكام الهي هستند.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها
عظمت علمي امام صادق عليه السلام
بيشترين حجم روايات، احاديثي است كه از امام صادق (ع) نقل شده است، اهميت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به ميزاني است كه شيعه به ايشان منسوب شده است: ”شيعه جعفري“. كمتر مسئله ديني (اْعم از اعتقادي، اخلاقي و فقهي) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. كثرت روايات منقول از امام صادق (ع) به دو دليل است:
يكي اينكه از ديگر ائمه عمر بيشتري نصيب ايشان شد و ايشان با شصت و پنج سال عمر شيخ الائمه محسوب مي شود (148 – 83 هجري)، و ديگري كه به مراتب مهمتر از اولي است، شرائط زماني خاص حيات امام صادق (ع) است.
دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امويان، انتقال قدرت از امويان به عباسيان و آغاز خلافت عباسيان است.
امام با حسن استفاده از اين فترت و ضعف قدرت سياسي به بسط و اشاعه معارف ديني همت مي گمارد. گسترش زائدالوصف سرزمين اسلامي و مواجهه اسلام و تشيع با افكار، اديان، مذاهب و عقايد گوناگون اقتضاي جهادي فرهنگي داشت و امام صادق (ع) به بهترين وجهي به تبيين، تقويت و تعميق “هويت مذهبي تشيع” پرداخت.
از عصر جعفري است كه شيعه در عرصه هاي گوناگون كلام، اخلاق، فقه، تفسير و… صاحب هويت مستقل مي شود. عظمت علمي امام صادق (ع) در حدي است كه ائمه مذاهب ديگر اسلامي از قبيل ابوحنيفه و مالك خود را نيازمند به استفاده از جلسه درس او مي يابند. مناظرات عالمانه او با ارباب ديگر اديان و عقايد نشاني از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهميت اين جهاد فرهنگي امام صادق (ع) كمتر از قيام خونين سيد الشهداء (ع) نيست.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها
امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه يا دوشنبه هفدهم ربيع الأول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدينه ديده به جهان گشود.
اما بنا به گفته شيخ مفيد و كلينى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. ليكن ابن طلحه روايت نخست را صحيح تر ميداند و ابن خشاب نيز در اين باره گويد:
چنان كه ذراع براى ما نقل كرده، روايت نخست، سال 80 هجرى، صحيح است.
وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روايتى نيمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با اين حساب مىتوان عمر آن حضرت را 68 يا 65 سال گفت كه از اين مقدار 12 سال و چند روزى و يا 15 سال با جدش امام زين العابدين (ع) معاصر بوده و 19سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زيسته است كه همين مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار ميآيد و نيز بقيه مدتى است كه سلطنت هشام بن عبد الملك، و خلافت وليد بن يزيد بن عبد الملك و يزيد بن وليد عبد الملك، ملقب به ناقص، ابراهيم بن وليد و مروان بن محمد ادامه داشته است.
كنيه مادر امام (ع) را ام فروه گفته اند. برخى نيز كنيه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قريبه يا فاطمه ذكر كرده اند.
كنيه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و اين كنيه از ديگر كنيه هاى وى معروفتر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گويد:
برخى كنيه آن حضرت را ابو اسماعيل دانسته اند.
ابن شهر آشوب نيز در كتاب مناقب مي گويد: آن حضرت مكنى به ابو عبد الله و ابو اسماعيل و كنيه خاص وى ابو موسى بوده است.
القاب امام صادق (ع)
آن حضرت القاب چندى داشت كه مشهورترين آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا كه وى در بيان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها
ويژه نامه شهادت صادق آل طاها ،
امام جعفرصادق عليه السلام
آن که با همت او دین خدا تضمین بود
صادق آل رسول و گل باغ دین بود
مکتب علم از او قدر و شرف پیدا کرد
شجر پر ثمر باغ گل یاسین بود
بس که در ذائقۀ علم حلاوت می ریخت
شرح هر نکته ای از لعل لبش شیرین بود
نه عجب گر که خدا را همه جا او می دید
چشم او چشم خدا بود و حقیقت بین بود
همره عرش نشینان همه شب در محراب
شاهد حال و مناجات شبش پروین بود
دیده ای داشت که خون جگر از آن می ریخت
دامنی داشت که از خون جگر رنگین بود
گاه از کرب وبلا گه ز مدینه غم داشت
دل آزرده و غمدیدۀ او خونین بود
همه شب شمع صفت از غم زهرا می سوخت
اشک بر آتش غم های دلش تسکین بود
ای دریغا گل گلزار علی را چیدند
بشکند دست ستمگر که چنین گلچین بود
گرچه کردند گل فاطمه را پرپر، لیک
هستی از این گل پرپرشده عطر آگین بود
تازه شد گر که«وفائی» غم او بار دگر
غم او در دل هر شیعه غمی دیرین بود
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: ويژه نامه شهادت صادق آل طاها
در این متن برداشتی از امام موسی صدر را در مورد شرایط اعتقادی انسان پس از ماه مبارک رمضان و عید فطر بیان می کنیم: هنگامی که ماه رمضان و روز عید به روزمرگی و عادت تبدیل میگردند، طبیعی است که از مظاهر زندگی عادی تجاوز نمیکنند و در ظرفِ زمانی محدود خود متوقف میشوند. اما ماه رمضانی که از ارکان اسلام است و عید فطری که از اعیاد اسلامی است، خصوصیاتی کاملاً متفاوت دارند. رفتارهای سطحی و رسوم و عادتها را درمی نوردند و از محدوده زمانی خارج میشوند. با این اوصاف متوجه میشویم که هدف این عبادات، پس از عید است. ماه رمضان زمانِ آماده سازی و روز عید آغاز عمل است. در حقیقت، ماه رمضان برههای است که مابَعدِ خود را تولید میکند و در روز عید، انسانی جدید زندگی تازه خویش را آغاز میکند. ابعادِ وجودی این انسان با انسانِ پیشین متفاوت است. او با درک و فهمِ گسترده تری که به سببِ یک ماه آموزش و ممارست، عمق و امتدادِ بیشترى یافته است؛ زندگی میکند. او از احساسی رقیقتر، که از روزه کسب کرده، برخوردار شده است. روزه اى که او را با درد و رنجِ رنجدیدگان آشنا کرده است. او با نیرویی که آن را در تمرینِ الهی خود به دست آورده است، حرکت میکند. بنابراین، پایداری و ثباتِ او افزونتر شده و صبر و اعتدالش رشد کرده است. این انسان بزرگ، با تحول عمیقی که در وجود خویش احساس میکند، در صبح روز عید، هنگامی که زکات میپردازد و نام پروردگار خویش را یاد میکند و نماز میگزارد؛ در این هنگام، جشن میگیرد تا خدا را شکر گزارَد و شادمان باشد. آنگاه زندگی جدید خویش را آغاز میکند. این زندگی با حیات عادی او، آن زمان که در محدوده مسائل شخصی خود به سر میبرد و روحِ خویش را در پیله منیتِ خود محبوس کرده بود، متفاوت است. بدین گونه، احساسات و فعالیتهای خویش را مهار میکند. او در ظاهر فردی از امّت است، ولی در حقیقت، خودْ یک امت است. او موجودی نامتجانس و قطعهای غریب و ناهماهنگ در پیکر جامعه بود. چیزی بود غیر از آنچه الآن شده است. اینک جزیی است حقیقی از امّت خویش که ابعاد وجود خود را با وجودِ همنوعانش پیوند میزند و افق فهم و احساس خویش را به فهم و احساس دیگران نزدیک میسازد. در نتیجه، پیوندِ امّت مستحکمتر و کنش و واکنش میان آن بیشتر و بازدهی آن افزونتر خواهد بود. اینک، پس از عید، دردهای نیازمندان، رنجدیدگان و محرومان را حس میکند و برای کاهش باری که بر پشت آنها سنگینى میکند، چاره میاندیشد و در این راه میکوشد. او اینک از مشاهدة بیسواد، بیمار، و منحرف، دردمند میشود. این انسانِ جدیدِ ما، احتکار را نمیپسندد، پس خود احتکار نمیکند و اجازه نمیدهد در میان امتش احتکار کنند. احتکاری که مورد قبول او نیست، به احتکارِ کالا و نیازمندیهای مادی مردم محدود نمیشود، بلکه او با احتکارِ علم، احتکارِ مقام، احتکارِ سازندگی و حتی احتکارِ دین و بهشت هم به شدت مخالفت میورزد. او انسانها، همه انسانها را دوست دارد. و انحراف، کجروی، الحاد، و بیمبالاتی انسان را نمیپسندد و برای درمان آن تلاش میکند؛ آنچنان که فرزندانِ بیمارِ خود را درمان میکند. این است مسیر و خط مشی مسلمان پس از عید فطر: تلاشِ دائمی برای درمانِ مشکلاتِ اجتماعی، تلاش برای احقاق حقوق طبقات محروم، کوشش مستمر برای ارتقای سطح زندگی اقشار محروم و توسعه همه مناطق مظلوم. تلاشی دائمی، پس از شناختِ ابعاد و دامنه مشکلاتِ جامعه و پس از شناسایی کسانی که از این مشکلات رنج میبرند و پس از آمادگی روحی صابرانه و خللناپذیر. تلاشی که از فعالیت اجتماعی وسیلهای برای خدمت به انسان میسازد، و وسیلهای برای عبادت خداوند. خدا را میتوان با خدمت به بندگانش نیز عبادت کرد. انسانِ جدیدِ ما که به موفقیتِ خود باور دارد، مردم را دوست میدارد؛ حتی منحرفان را، و برای درمان آنها تلاش میکند. محرومان را دوست دارد و برای درمان درد آنها تلاش میکند. با قلبی دردمند اما امیدوار، به دیدار نسل گمکرده راه میشتابد؛ با برخوردی مثبت، نه با اتهام زدن به دیگران. با این ثروت، و با این سلاح؛ یعنی با انسانِ پس از عید، وطنِ خود را میسازیم و بساطِ ظلم و تبعیض را از جامعه خود بر میچینیم و به انسان خدمت میکنیم و اینچنین عبادت میکنیم پروردگار بخشنده و مهربانمان را.بایسته های انسان پس از عید
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: بایسته های انسان پس از عید
بهار کبریا، شاخههای بلوغش را بر پنجره شهود ما گسترانده و عطرِ دلانگیز ملکوت را بر ما ارزانی داشته است. بهار را دریابیم و این ابلاغ خجسته را در پی سیامین روز مهمانی، پاس بداریم؛ چرا که همین است پیام روشن رمضان و همین است رسالت افطارهایی که در پس سی روزه، بر جانها حلول میکنند. مسافر، به مقصد رسیده و بار، به منزل. کاروان رمضان، در منزل فطر، توقف کرده است. ساربان یگانه، کولهبار را در تجرد روح مسافر، به فراسوی سبکبالی میخواند و این، آغاز نزول آرامش در بلوغ دل او خواهد بود. چه عیدی بالاتر از این ابتدای متعالی؟! چه جشنی دلنشینتر از تبسم به روی دقایق فطر؟! دستانِ بینهایت خداوند، سفره مهمانی یکماهه را جمع میکند تا گسترهای نامتناهی را بر اشتهای انسان، عرضه دارد. تصرّف در متن فطر، امضایی است که بر کارنامه رمضانی هر عاشق زده خواهد شد. سایبان مهربانی خداوند؛ گستردهتر خواهد شد و روشنای ازلی هدایتش، تداوم خواهد داشت. این، همان بشارتی است که پیامبر فطر، به ابلاغش مبعوث شده است. جماعت! این فقط عید نیست؛ بهانهای خالقانه است برای کرامت و بخشندگی؛ فرصتی است تکرار ناشدنی، برای اجابت همه نیازهایی که چشم به آستان رمضان دوخته بودند. پس درمییابیم این شکوه مبارک را و با هم ترانه ممتدِّ عبودیت را بخوانیم؛ چرا که همگان معترفیم بر عطش وصل و مرتکبیم بر شور مسلمانی! مبارکباد این عید بر همه عاشقان صبح! یا اهل الکبریاء و العظمه! اکنون که خورشید عید سر میزند، چشمانتظارم تا از جود و جبروت تو، خود را میان اهل رحمت و مغفرت بیابم که این شعف، از تصور بخشش توست؛ نه از تجسم اعمالم. قصد آن دارم، چشمهایی را که در نهر رمضان تو شستوشو کردهام، دیگربار به غبار گناه نیالایم. به راستی، عید روزیست که در آن معصیت تو نباشد. دستم را بگیر تا از همین نقطه، تولد دیگری را در خود شروع کنم. به نماز میایستم و پنج تکبیر میزنم بر دنیا و هر آنچه مرا از نوازش نسیم رحمتت دور میسازد. میخواهم حسنختام میهمانیات، ابتدای آشنایی تازهام با تو باشد. اکنون به مدد عبورم از باغ صیام، عطر گلهای تازه عبودیت را آنچنان در سر دارم که بیدارتر از همیشه، میبینمت. چه شیرین است طعم میوههای آسمانی تو، آن هنگام که دست بر قنوت نماز عید بر میداریم و تو را زمزمه میکنیم: «اَنْ تُدْخِلَنی فی کُلِّ خَیر...» «دارد به خنده چشم جهان باز میشود یعنی که عید فطر تو آغاز میشود» نمیدانم در امتحان تو از قبولشدگانم یا نه؟ اما کارنامه لرزان چشم ترم را بر گونههایم ببین که توان سیلی خشم تو را ندارد. اکنون که نشستن بر خوان روزه تو، قلبم را شکننده کرده است، بازگشتهام تا به مُهر تأیید، مِهر و امید را از تو طلب کنم. مبادا پس از امروز، در روزمرگیها غرقه شوم و عهدم را با تو تا رمضانی دیگر نگاه ندارم! عید فطر، منزلی است برای پوشیدن بهترین لباس روح در موسم دیدار تو، تا مگر پسندت افتم و در بند بندگیات اسیر شوم. «صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود *** کاین گوشه نیست در خور خیل خیال تو» بارالها! عید مرا، میهمانی خداحافظی با ملکوت قرار مده که من برای ادامه تحصیل تو، امروز را قرار دادهام تا برای معراج روحم، پلکانی از روزهای عمرم بسازم. چه شیرین است رسیدن به بام رضایت تو، آن هنگام که زیر آسمان، در قنوت نماز عیدم دست نیازم را پر از شفقت میکنی و مرا تهیدست باز نمیگردانی! میدانی که دستاویزی جز تسبیحات فاطمه علیهاالسلام در تعقیبات نمازهایم ندارم که از تهیدستان، جز وام گرفتن از آبروی محمد و آل او کاری برنیاید. «بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است بیار باده که امید من به بخشش اوست» ـ طلوع عید فطر، طلوع آدم است از قعر ظلمت گناه؛ مبارک باد صبحی که خورشید و انسان، هر دو پس از سیاهی، آغاز میشوند! صبح که با عود و اسپند عید به سراغم آمد، تنم روشنتر از همیشه به استقبالِ خدا رفته بود؛ یا نه، خدا با آن لبخند همیشگیاش که جان مشتاقِ مۆمنین را نوازش میدهد، مرا به خود خوانده بود. پاهایم طوری در مصلا میرفتند که انگار از آنِ خودم نبودند. در شادی سرزنده ارواحی به وجد آمده بودم که یک ماه، در بزرگترین ضیافتِ آسمان، رنگ و روی ملکوتیشان گُل کرده بود. نماز عید فطر را که تکبیر گفتند، بعد از آن صفهای طویل که از جنس بلوریترین آدمیان بسته شد، ملائک بودند که تا هفت آسمان قامت میبستند. در نمازی چنین باشکوه، آن لحظه که دستهایم به دستگیره شفاف قنوت آویخته بود، گویا بهشتیترین دقایقم، بر گستره زمینِ خاکی میگذشت! با نوای موزون جنتیان میخواندم؛ با کلماتی که در نابترین لحظه ایمان، تراوش کرده بودند: «أللَّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ أَهلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ...». هر مۆمنی، شبیه جوانه شادابی است که از همین امروز، دوباره در زمین بِکر وجودش کاشته شده است؛ چون کودکی که از لحظه حالا، به بلوغ زندگی رسیده باشد. وقتی رمضان، سوزنده پشتههای پلشتی و گناه است؛ وقتی تازهترین نَفَسش را برای طهارت نفْس و تزکیه جانهای خدایی از هر غل و غش، میدمد؛ باید که وقت رفتنش، از تو، یک جان پاک باقی بماند و یک روح آماده بالندگی. رمضان، ماه میهمانی آن یکتای کریم، بار سفر بست و از دیار روزمرگیمان کوچید؛ چون بهاری که در انتهای فصلِ سحرانگیز رویش، بوستانهای سبز و خرم را به قدمهای داغ تابستان، وا مینهد. اگر چه دلتنگیم برای سفره ساده نان و خرمایش، برای برکتی که در خوانِ افطارمان سرازیر میکرد، برای سحرهایش که نجوای صمیمی خالق در لحظههایش شناور بود، برای شبهای بیمانند قَدرش که جانهای سالک را در عشق ازلی محبوب ذوب مینمود؛ ولی میتوان با حلاوتی که در کام ایمانمان ریخته، به تمام ماههایمان رنگ خلوص و بندگی بزنیم. رمضان، در کلاس ماندگار انسانسازیاش، چشمه جوشان معرفتی جاری ساختهاست که در آن میتوان تا همیشه، غبارهای گناه را از تنِ باطن شستوشو داد و در برابر آفتاب درخشان ایمان آویخت؛ اگر خود، گوهر وجود خویش را یافته باشیم! «عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت» دلم برای شبهای استجابت دعا تنگ میشود؛ برای قرآن به سر گرفتنها و الغوث الغوث گفتنهای شب قدر. دلم برای سحری خوردنها و افطاری خوردنها تنگ میشود؛ دلم برای ربنا گفتنهای موقع افطار و اذان تنگ میشود. رمضان رفت و عطر و بوی قرآن را با خودش برد؛ قرآن خواندنهایی که ثواب چند برابر داشت. خدایا! آنچه در توانمان بود، انجام دادیم. به فضل و کرمت از ما بپذیر! حس میکنم سبک شدهام؛ یک ماه پرواز در باغ ملکوت، یک ماه شستوشوی روح، یک ماه در محضر دوست بودن، شرایط پرواز را مهیا کرده است. حس میکنم خودم را میفهمم و خودم را پیدا کردهام. امروز، روز عیدی است که صالحان، چشم به راهش بودند؛ روز عید فطر؛ روز رهایی از همه رذایل و پلیدیها. در تنگنای روزمرگی، از پشت جادههای تاریک گناه و وسوسه، به دستهای پر نیازمان آموختیم که تنها رو به آسمان بیکران کرامت و مهربانی تو دراز شوند و در ورای سیاهترین لحظههای تنهایی، به امید نور روشن درگاهت، به انتظار بنشینند. پروردگارا! زنگارهای سیاه دل را در جام طلایی رمضان شستوشو داده و با روحی تطهیر شده از هر آنچه ناپاکی، به سویت میشتابیم. خدایا! در نابترین ثانیههای راز و نیاز با تو، میهمان سفرههای رنگینت بودیم و در تپش نبض تند زمان، چه زود، بدرقه کردیم روزهای روزهداریمان را و حالا با روحی سرشار از معنویت و دلهای لبریز از مهر تو، دستهای در هم گره شدهای که بوی وحدت میدهند و شعارشان همدلی است، با قدمهای استواری که مقصدشان یکپارچگی است، به استقبال روز موعود میشتابیم؛ در شکوه و عظمت نماز عید، غرق شده و با رمضان وداع میکنیم. فرشتگان آسمان، رشک میبرند به این همه یکرنگی و اتحاد ما. الهی! نگذار که روزهای بعد از این، عطر پاک رمضان را در یادها گم کند.بهار، در پس سی امین روز
تبسم فطر
پایان ضیافت سیروزه
بهانهای برای خدا
تولدی دیگر
عید فطر ـ پایانی برای شروع
مهر تأیید بر رمضانیها
ادامه تحصیل
صبح عید
یک جان پاک
رمضان، مجالی برای پرواز بود
عید رمضان
عید صالحان
وداع با رمضان
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: بهار، در پس سی امین روز
روز بازگشتبه فطرت
در فرهنگ اسلامي اولين روز ماه شوال به عنوان عيد فطر و جشن بازگشتبه فطرت معين شده است، زيرا مسلمانان روزهدار در طول ماه رمضان با ارتباطهاي پي در پي با خداوند متعال و استغفار از گناهان به تصفيه روح و جان خويش همت گماشته و از تمام آلودگيهاي ظاهري و باطني كه بر خلاف فطرت آنهاست، خود را پاك نموده و به فطرت واقعي خود برميگردند. اميرمؤمنان علي عليه السلام نيز از همين زاويه به عيد فطر مينگرد و با اشاره به روز عيد ميفرمايد: «انما هو عيد لمن قبل الله صيامه وشكر قيامه وكل يوم لا يعصي الله فهو عيد (1) ; اين عيد كسي است كه خدا روزهاش را پذيرفته و نماز او را ستوده است و هر روز كه خدا نافرماني نشود، آن روز عيد است. »
بلي روز ترك گناه و فاصله گرفتن از زشتيها و پليديها و روز غلبه بر شياطين، روز عيد است . عيد فطر روز بازگشتبه فطرت است، اين معنا راميتوان از لغت «عيد فطر» هم فهميد، چرا كه «عيد» به معناي بازگشت و «فطر» به معناي «فطرت و طبيعت» است .
مسلمانان در اين روز در اثر يك ماه ضيافت و مهماني خداوند به صفاي باطن دستيافته و در حقيقت، شخصيت واقعي خويش را بازيافتهاند، آري، فطرت پاك انسان در طول سال در اثر غبارهاي جهل و ناداني و غفلتبه انواع گناهان و معصيتها مبتلا شده و از حقيقتخود دور ميشود و در نتيجه دچار خودفراموشي و خدا فراموشي ميگردد . اما با فرا رسيدن ماه مبارك رمضان، انسان مسلمان در پرتو فضاي معنوي آن ماه و تلاشهاي خويش به يك زندگي نوين دست مييابد، كه ميتوان آن را «بازگشتبه خويشتن» ناميد .
در روز عيد فطر گوئي يك مسلمان از نو متولد ميشود، چرا كه طبق گفتار اميرمؤمنان عليه السلام، روزهداران در شب عيد فطر از تمام آلودگيها و پليديها پاك شدهاند و كمترين پاداش خود را كه پاكي و پاكيزگي است دريافت نمودهاند . آن حضرت چنين ميفرمايد: «واعلموا عباد الله! ان ادني ما للصائمين والصائمات ان يناديهم ملك في آخر يوم من شهر رمضان: ابشروا عباد الله! فقد غفر لكم ما سلف من ذنوبكم فانظروا كيف تكونون فيما تستانفون (2) ; اي بندگان خدا! بدانيد كه كوچكترين چيزي كه براي مردان و زنان روزهدار است، اين است كه فرشتهاي در روز آخر ما مبارك رمضان به آنها ندا ميدهد: اي بندگان خدا! بشارتتان باد كه [خداوند متعال ] تمام گناهان گذشته شما را آمرزيد، پس بنگريد كه بعد از اين چگونه عمل خواهيد كرد .»
شيخ مفيد مينويسد: اينكه روز اول ماه شوال عيد اهل ايمان قرار داده شده است، به خاطر اين است كه آنان براي قبولي اعمالشان در ماه رمضان خوشحالند و از اينكه خداوند متعال گناهانشان را بخشيده و بر عيبهاي آنان پرده كشيده و مژده و بشارت از طرف خداوند رسيده است كه ثوابهاي بسياري براي روزهداران عطا خواهد كرد و از اينكه مؤمنين در اثر تلاشهاي شب و روز ماه مبارك رمضان چند مرحله به قرب الهي نزديك شدهاند، حالتسرور و نشاط دارند . در اين روز غسل معين شده و اين علامت پاكي از گناهان ميباشد، عطر زدن و بوي خوش استعمال كردن و لباس زيبا و تميز پوشيدن و به صحرا رفتن و زير آسمان نماز خواندن همهاش علامتشادي و سرور و از روي حكمت ميباشد (3).
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: عيد فطر و نقش آن در تحولات فردي و اجتماعي
عید فطر، براستی عید پایان یافتن رمضان نیست، عید برآمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است، چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود. رمضان کوره ای است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نو با جانی تازه از آن سر بر می آورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است.
وقتی بهار به پایان می رسد همه درختان در فراقش برگ ریزان می شوند.پاییز، برگ برگ اندوه ِباغ است از رفتن بهار. بهاری که دل های مرده بی جوشش را به پویش کشانده بود وبه مانند ردیف شناس ِموسیقی زنده اُنس همه را صلای بیداری داده بود. چه سخت است وداع بهار. و چه سخت تر وداع با بهارِجان. بهار ِ فرصت های ناب. بهارِ مجال های مغتنم بیداری. بهاری که به ناگاه بر همه تار و پود جان انسان می وزد و همه هستی ما را به یک کرشمه وزش خود به آشتی با محبوب ازل فرا می خواند.
"فطر"؛ همان هنگامه زیبایی است که از پس ِسی روز فرمانبرداری از مهربانترین یار، رخ می نماید. پایان ِماهی است که همه درهای ملکوت به جانب عابدان باز شد و شیطان لعین دربند و گرفتار، و بهار دل های بی قرار سرمست از لطف محبوب برقرار گردید. اکنون زمان آن است تا برای همیشه، براثرتمرین رمضان، زمام جان را از هر چه منیت و کبر است باز کنیم و دل ها را ظرف ِضیافت ِپیوسته حضرت حق گردانیم.
فطر چیدن میوه هایی است که از متن باغستان های بی نظیر ِفطرت بر می آید.
عید، میعادی در زمان و فطر، میثاقی با فطرت است؛ چرا که رمضان دعوتی است به بازیافتن آن خودِ گمشده؛ و ندایی است برای توجه به خدای فراموش شده؛ و ضیافتی است برای تناول از مانده تقوا. پایان این میهمانی ِخدایی، عید پذیرش است. عید توفیق بر طاعت و اطاعت، عید توبه و تهذیب نفس، عید ذکرهای فرخنده شبانه، عید انقیاد خواسته ها، عید محرومیت نفس اماره. فطر؛ سپاس نعمتی است که در رمضان نازل شده است. عید فطر پاداش افطارهای خالصانه و مومنانه است. مُهر ِقبولی انفاق هایی که در امتداد قصد قربت انجام شد.
فطر؛ پایان نامه دوره ای زیبا از ایثار و گذشت است.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسبها: روزه مگشای جز به قند لبش